تاریخچه ی:
طبیعت و غریزه و فطرت
تفاوت با نگارش: 1
- | ما سه لغت داریم كه خوب است این سه لغت از یكدیگر تمیز داده شوند و فرقشان بیان شود. یكی لغت طبیعت ست. معمولاً در مورد ب جانها لغت طبیعت یا طبع به كار برده میشود. البته در مورد جاندارها هم به كار برده می شود؛ می خواهم بگویم در مورد بیجانها این لغت اختصاصاً به كار برده میشود. لغت دوم لغت غریزه ست كه بشتر در مورد حیوانات به كار برده میشود و كمتر در مورد انسان به كار میرود ولی در مورد جماد و نبات به هیچ وجه به كار برده نمیشود. هنوز ماهیت غریزه روشن نیست یعنی هنوز كسی نتوانسته است درست توضیح دهد كه غریزه در حیوانات چیست ولی این قدر میدانیم كه حیوانات از ویژگیهای مخصوص درونی برخوردار هستند كه راهنمای زندگی آنهاست و یك حالت نیمه آگاهانهای در حیوانات وجود دارد كه به موجب این حالت مسیر را تشخیص میدهند و این حالت اكتسابی هم نیست، یك حالت غیر اكتسابی و سرشتی است. در مورد انسان لغت فطرت را به كار میبریم. فطرت مانند طبیعت و غریزه یك امر تكوینی است، یعنی جزء سرشت انسان است (اگر می گوئیم تكوینی است میخواهم بگویم اكتسابی نیست)، امری است كه از غریزه آگاهانهتر است. انسان آنچه را كه میداند ،میتواند بداند كه میداند یعنی انسان یك سلسله فطریات دارد و میداند كه چنین فطریاتی دارد. |
+ | طبیعت ، غریزه ، فطرت |
| + | . 1 طبیعت |
| + | حال راجع به فطریات انسان صحبت میکنیم ( فعلا بحث دینی و مذهبی و |
| + | قرآنی نمیکنیم ) . آیا انسان فطریاتی دارد یا ندارد و قهرا معنی فطریات |
| + | چیست ؟ |
| + | ما سه لغت داریم که خوب است این سه لغت از یکدیگر تمیز داده شوند و |
| + | فرقشان بیان شود . یکی لغت " طبیعت " است . معمولا در مورد بی جانها |
| + | لغت " طبیعت " یا " طبع " به کار برده میشود . البته در مورد |
| + | جاندارها هم به کار برده میشود ، میخواهم بگویم در مورد بی جانها این |
| + | لغت اختصاصا به کار برده میشود . مثلا ما میگوییم که طبع آب چنین است . |
| + | وقتی میخواهیم خاصیتی از خواص این موجود بی جان به نام آب را بیان کنیم |
| + | میگوییم طبع آب چنین است . یا میگوییم طبیعت اکسیژن چنین است که قابل احتراق است ، طبیعت ئیدروژن و ازت چنین است و برای اشیاء به اعتبار |
| + | خواص گوناگونی که دارند ویژگیهایی ذاتی قائل میشویم . اسم ویژگی ذاتی [ |
| + | شیء بی جان ] را " طبیعت " میگذاریم . این ناشی از یک فکر فلسفی است |
| + | که در همه افراد بشر هست ، یعنی بشر اینطور فکر میکند که دو شیء متساوی |
| + | از هر جهت ، نمیتوانند خ واص گوناگون داشته باشند . اگر خواص ، |
| + | گوناگون شد دلیل بر این است که تفاوتها و چند گونگیهایی بین این دو شیء |
| + | هست . چون بشر اشیاء را از بعضی جهات متساوی میدیده ، و مشاهده میکرده |
| + | است که چند شیء در عین اینکه همه جسم و ماده هستند خواصشان گوناگون است |
| + | مثلا میدیده که آب یک جسم و یک ماده است ، خاک هم یک جسم و |
| + | یک ماده است ، ولی هر کدام از اینها خواص مخصوص به خود دارند که |
| + | دیگری ندارد ناچار [ اینطور نتیجه گیری میکرده که ] یک قوه و نیرویی و |
| + | یک خصوصیتی در این جسم نهفته است که منشأ این خاصیت مخصوص شده و یک |
| + | خصوصیت دیگری در دومی نهفته است که منشأ خواص مخصوص به آن شده است ، |
| + | و آن خصوصیتی که منشأ اثر خاص میشود اسمش " طبیعت " است . امروز هم |
| + | ما این کلمه را در همین موارد به کار میبریم ، مثلا میگوییم طبیعت گیلاس |
| + | این است یا طبیعت فلان درخت این است که در سرما طاقت دارد و در گرما |
| + | از بین میرود و طبیعت فلان درخت دیگر این است که در منطقه گرمسیر |
| + | میتواند به حیاتش ادامه دهد ، و غیره . |
| + | البته طبیعت را در غیر بی جان یعنی در جاندارها مثل گیاهان و حیوانات و انسان هم به کار میبریم ولی در آن جنبههایی که با بی |
| + | جانها مشترکند ، چون جاندارها آنچه را که بی جانها دارا هستند دارا |
| + | میباشند ولی چیزهایی دارند که بی جانها ندارند . |
| + | . 2 غریزه |
| + | لغت دومی ما لغت " غریزه " است که بیشتر در مورد حیوانات به کار |
| + | برده میشود و کمتر در مورد انسان به کار میرود ولی در مورد جماد و نبات |
| + | به هیچ وجه به کار برده نمیشود . هنوز ماهیت غریزه روشن نیست یعنی هنوز |
| + | کسی نتوانسته است درست توضیح دهد که غریزه در حیوانات چیست ، ولی |
| + | اینقدر [ میدانیم ] که حیوانات ( 1 ) از ویژگیهای مخصوص درونیای |
| + | برخوردار هستند که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمه آگاهانهای در |
| + | حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص میدهند و این |
| + | حالت ، اکتسابی هم نیست ، یک حالت غیر اکتسابی و سرشتی است . مثلا |
| + | حتی بچه حیوانات راقیتر در همان ابتدای تولد بدون آنکه آموزشی ببینند و |
| + | تجربهای بکنند به دنبال یک سلسله کارهایی که بر ایشان لازم است میروند . |
| + | بچه حیوان ( مثل کره اسب ) بر خلاف بچه انسان که وقتی به دنیا میآید |
| + | باید او را به پستان بیندازند ( اگر چه بچه انسان هم یک مقدار لبهایش |
| + | را کج و راست میکند و خیلی ضعیف نشان میدهد که در جستجوی چیزی است ) |
| + | همینقدر که از مادر متولد میشود و از آن پرده نشیمن بیرون میآید فورا تلاش میکند که از جا بلند |
| + | بشود ، چند بار زمین میخورد ولی بالاخره بلند میشود و بلافاصله بدون اینکه |
| + | مادر ، او را راهنمایی کند سرش را کج میکند و در زیر شکم مادر جستجو |
| + | میکند . معلوم است که در جستجوی پستان مادر است ، و در ظرف یکی دو |
| + | دقیقه پستان مادر را پیدا میکند و شروع به مکیدن میکند . این [ حالت ] |
| + | که کره اسب ، بلند شده دنبال پستان مادر میرود و زود هم آن را پیدا |
| + | میکند چیست ؟ میگویند این غریزه حیوانی است . غرائز حیوانات بسیار |
| + | مختلف است . مثلا مورچه در گردآوری آذوقه غریزه خاصی دارد : |
| + | مور گرد آورد به تابستان |
| + | تا فراغت بود زمستانش |
| + | این حیوان یک وضع عجیبی دارد و حتی برای گردآوردن آذوقههای خودش |
| + | کارهای خارق العادهای میکند که معلوم نیست ( 1 ) از چه منبعی است و چه |
| + | ریشهای دارد . میگویند گندم را که جمع میکند . متوجه است که اگر گندم |
| + | سالم باشد بعد میروید و به دردش نمیخورد ، لذا گندم را از وسط میشکافد و |
| + | آن را میمیراند برای اینکه دیگر قابل روییدن نباشد ، و بسیار کارهای |
| + | عجیب دیگری که این حیوان میکند . اینها چیست ؟ ما میگوییم اینها " |
| + | غریزه " است . غریزه ، کاری است نیمه آگاهانه که هم میتوان گفت |
| + | آگاهانه است و هم میتوان گفت آگاهانه نیست ، یک حالت خیلی مبهمی |
| + | است . |
| + | همچو میل کودکان با مادران |
| + | سر میل خود نداند در لبان |
| + | از یک طرف به دلیل اینکه میل است یک حالت آگاهانه است . " میل |
| + | " یک حالت روانیای است که انسان به خود میل یک نوع |
| + | آگاهی حضوری دارد ولی درباره آن کوچکترین آگاهی ندارد ، یعنی به خود میل |
| + | آگاهی حضوری دارد ولی دیگر علم به این علم خودش ندارد ، سر این آگاهی |
| + | خودش را نمیداند ، همینقدر به طور اجمال و ابهام این میل در او پیدا |
| + | میشود اما خودش توجه به این میل ندارد ، آگاه به این میل است ولی توجه |
| + | ندارد ، چون توجه داشتن غیر از آگاه بودن و حاضر بودن یک چیز است . |
| + | در مورد حیوانات ، لغت " غریزه " به کار برده میشود . من تا به حال |
| + | ندیدهام که در مورد حیوانات چه در اصطلاحات دینی و چه در اصطلاحات غیر |
| + | دینی لغت " فطرت " به کار برده شده باشد . حال اگر کسی هم به کار |
| + | برده باشد گناهی مرتکب نشده است ولی من یادم نیست که در مورد حیوانات |
| + | ، آنجا که کلمه " غریزه " را باید به کاربرد کلمه " فطرت " به کار |
| + | برده شده باشد . |
| + | . 3 فطرت |
| + | در مورد انسان لغت " فطرت " را به کار میبریم . فطرت مانند طبیعت |
| + | و غریزه ، یک امر تکوینی است ، یعنی جزء سرشت انسان است ( اگر میگویم |
| + | تکوینی است میخواهم بگویم اکتسابی نیست ) ، امری است که از غریزه |
| + | آگاهانهتر است . انسان آنچه را که میداند میتواند بداند که میداند ، |
| + | یعنی انسان یک سلسله فطریات دارد و میداند که چنین فطریاتی دارد . |
| + | |
| + | منبع : کتاب فطرت |
| + | نویسنده : شهید مرتضی مطهری |
| + | صفحه : 29 |