منو
 کاربر Online
1023 کاربر online

طبیعت و غریزه و فطرت

تازه کردن چاپ
دانشنامه
(cached)

طبیعت ، غریزه ، فطرت


. 1 طبیعت


حال راجع به فطریات انسان صحبت می‏کنیم ( فعلا بحث دینی و مذهبی و
قرآنی نمی‏کنیم ) . آیا انسان فطریاتی دارد یا ندارد و قهرا معنی فطریات‏
چیست ؟
ما سه لغت داریم که خوب است این سه لغت از یکدیگر تمیز داده شوند و
فرقشان بیان شود . یکی لغت " طبیعت " است . معمولا در مورد بی جانها
لغت " طبیعت " یا " طبع " به کار برده می‏شود . البته در مورد
جاندارها هم به کار برده می‏شود ، می‏خواهم بگویم در مورد بی جانها این‏
لغت اختصاصا به کار برده می‏شود . مثلا ما می‏گوییم که طبع آب چنین است .
وقتی می‏خواهیم خاصیتی از خواص این موجود بی جان به نام آب را بیان کنیم‏
می‏گوییم طبع آب چنین است . یا می‏گوییم طبیعت اکسیژن چنین است که قابل‏ احتراق است ، طبیعت ئیدروژن و ازت چنین است و برای اشیاء به اعتبار
خواص گوناگونی که دارند ویژگیهایی ذاتی قائل می‏شویم . اسم ویژگی ذاتی
شی‏ء بی جان
را " طبیعت " می‏گذاریم . این ناشی از یک فکر فلسفی است‏
که در همه افراد بشر هست ، یعنی بشر اینطور فکر می‏کند که دو شی‏ء متساوی‏
از هر جهت ، نمی‏توانند خ واص گوناگون داشته باشند . اگر خواص ،
گوناگون شد دلیل بر این است که تفاوتها و چند گونگی‏هایی بین این دو شی‏ء
هست . چون بشر اشیاء را از بعضی جهات متساوی می‏دیده ، و مشاهده می‏کرده‏
است که چند شی‏ء در عین اینکه همه جسم و ماده هستند خواصشان گوناگون است‏
مثلا می‏دیده که آب یک جسم و یک ماده است ، خاک هم یک جسم و
یک ماده است ، ولی هر کدام از اینها خواص مخصوص به خود دارند که‏
دیگری ندارد ناچار اینطور نتیجه گیری می‏کرده که یک قوه و نیرویی و
یک خصوصیتی در این جسم نهفته است که منشأ این خاصیت مخصوص شده و یک‏
خصوصیت دیگری در دومی نهفته است که منشأ خواص مخصوص به آن شده است ،
و آن خصوصیتی که منشأ اثر خاص می‏شود اسمش " طبیعت " است . امروز هم‏
ما این کلمه را در همین موارد به کار می‏بریم ، مثلا می‏گوییم طبیعت گیلاس‏
این است یا طبیعت فلان درخت این است که در سرما طاقت دارد و در گرما
از بین می‏رود و طبیعت فلان درخت دیگر این است که در منطقه گرمسیر
می‏تواند به حیاتش ادامه دهد ، و غیره .
البته طبیعت را در غیر بی جان یعنی در جاندارها مثل گیاهان و حیوانات و انسان هم به کار می‏بریم ولی در آن جنبه‏هایی که با بی‏
جانها مشترکند ، چون جاندارها آنچه را که بی جانها دارا هستند دارا
می‏باشند ولی چیزهایی دارند که بی جانها ندارند .

. 2 غریزه


لغت دومی ما لغت " غریزه " است که بیشتر در مورد حیوانات به کار
برده می‏شود و کمتر در مورد انسان به کار می‏رود ولی در مورد جماد و نبات‏
به هیچ وجه به کار برده نمی‏شود . هنوز ماهیت غریزه روشن نیست یعنی هنوز
کسی نتوانسته است درست توضیح دهد که غریزه در حیوانات چیست ، ولی‏
اینقدر می‏دانیم که حیوانات ( 1 ) از ویژگیهای مخصوص درونی‏ای‏
برخوردار هستند که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمه آگاهانه‏ای در
حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص می‏دهند و این‏
حالت ، اکتسابی هم نیست ، یک حالت غیر اکتسابی و سرشتی است . مثلا
حتی بچه حیوانات راقی‏تر در همان ابتدای تولد بدون آنکه آموزشی ببینند و
تجربه‏ای بکنند به دنبال یک سلسله کارهایی که بر ایشان لازم است می‏روند .
بچه حیوان ( مثل کره اسب ) بر خلاف بچه انسان که وقتی به دنیا می‏آید
باید او را به پستان بیندازند ( اگر چه بچه انسان هم یک مقدار لبهایش‏
را کج و راست می‏کند و خیلی ضعیف نشان می‏دهد که در جستجوی چیزی است )
همینقدر که از مادر متولد می‏شود و از آن پرده نشیمن بیرون می‏آید فورا تلاش می‏کند که از جا بلند
بشود ، چند بار زمین می‏خورد ولی بالاخره بلند می‏شود و بلافاصله بدون اینکه‏
مادر ، او را راهنمایی کند سرش را کج می‏کند و در زیر شکم مادر جستجو
می‏کند . معلوم است که در جستجوی پستان مادر است ، و در ظرف یکی دو
دقیقه پستان مادر را پیدا می‏کند و شروع به مکیدن می‏کند . این حالت
که کره اسب ، بلند شده دنبال پستان مادر می‏رود و زود هم آن را پیدا
می‏کند چیست ؟ می‏گویند این غریزه حیوانی است . غرائز حیوانات بسیار
مختلف است . مثلا مورچه در گردآوری آذوقه غریزه خاصی دارد :
مور گرد آورد به تابستان
تا فراغت بود زمستانش
این حیوان یک وضع عجیبی دارد و حتی برای گردآوردن آذوقه‏های خودش‏
کارهای خارق العاده‏ای می‏کند که معلوم نیست ( 1 ) از چه منبعی است و چه‏
ریشه‏ای دارد . می‏گویند گندم را که جمع می‏کند . متوجه است که اگر گندم‏
سالم باشد بعد می‏روید و به دردش نمی‏خورد ، لذا گندم را از وسط می‏شکافد و
آن را می‏میراند برای اینکه دیگر قابل روییدن نباشد ، و بسیار کارهای‏
عجیب دیگری که این حیوان می‏کند . اینها چیست ؟ ما می‏گوییم اینها "
غریزه " است . غریزه ، کاری است نیمه آگاهانه که هم می‏توان گفت‏
آگاهانه است و هم می‏توان گفت آگاهانه نیست ، یک حالت خیلی مبهمی‏
است .
همچو میل کودکان با مادران
سر میل خود نداند در لبان
از یک طرف به دلیل اینکه میل است یک حالت آگاهانه است . " میل‏
" یک حالت روانی‏ای است که انسان به خود میل یک نوع
آگاهی حضوری دارد ولی درباره آن کوچکترین آگاهی ندارد ، یعنی به خود میل‏
آگاهی حضوری دارد ولی دیگر علم به این علم خودش ندارد ، سر این آگاهی‏
خودش را نمی‏داند ، همینقدر به طور اجمال و ابهام این میل در او پیدا
می‏شود اما خودش توجه به این میل ندارد ، آگاه به این میل است ولی توجه‏
ندارد ، چون توجه داشتن غیر از آگاه بودن و حاضر بودن یک چیز است .
در مورد حیوانات ، لغت " غریزه " به کار برده می‏شود . من تا به حال‏
ندیده‏ام که در مورد حیوانات چه در اصطلاحات دینی و چه در اصطلاحات غیر
دینی لغت " فطرت " به کار برده شده باشد . حال اگر کسی هم به کار
برده باشد گناهی مرتکب نشده است ولی من یادم نیست که در مورد حیوانات‏
، آنجا که کلمه " غریزه " را باید به کاربرد کلمه " فطرت " به کار
برده شده باشد .

. 3 فطرت


در مورد انسان لغت " فطرت " را به کار می‏بریم . فطرت مانند طبیعت‏
و غریزه ، یک امر تکوینی است ، یعنی جزء سرشت انسان است ( اگر می‏گویم‏
تکوینی است می‏خواهم بگویم اکتسابی نیست ) ، امری است که از غریزه‏
آگاهانه‏تر است . انسان آنچه را که می‏داند می‏تواند بداند که می‏داند ،
یعنی انسان یک سلسله فطریات دارد و می‏داند که چنین فطریاتی دارد .





منبع : کتاب فطرت
نویسنده : شهید مرتضی مطهری
صفحه : 29

تعداد بازدید ها: 30926


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..