روزی در یکی از جلسات سخنرانی یکی از اساتید بزرگ ریاضیات ، دختری جوان ، سخنان استاد را یادداشت میکرد. استاد در ضمن بیاناتش گفت : "من از دل ذره آفتاب بیرون میآورم."
دختر جوان این سخن استاد را با مسرت پذیرفت و با خود چنین اندیشید : علم قدرتی دارد که حتی تصور آن برای ما لذت بخش است. دانشمندان بزرگ گفتهاند که جهان همچون کتاب بزرگی است که در هر سطرش رازی نهفته دارد . مردم کلمات این کتاب را خوانده و متحیر میشوند، ولی دانشمندان با مطالعه آن پرده از راز طبیعت بر میدارند.
دختر جوان اهل کشور لهستان بوده و ماری نام داشت . وی در شهر ورشو ، پایتخت لهستان در خانوادهای فقیر به دنیا آمد. اما بعدها ، جهان را با کشف بزرگ خود ، رادیوم ، تکان داد. او ماری کوری بود. کسی که حقیقتا" ، از دل ذرهای ، آفتاب بیرون آورد.
شما باید یک عنوان و متن وارد کنید!