منو
 صفحه های تصادفی
خواص عمومی سنگ
جامعه شناسی تغییرات اجتماعی
میاسیشف
توجه به تفاوت‌های فردی در آموزش کلاسی
بهاء الدین ایرانشاه از سلاجقه ی کرمان
قضیه بطلمیوس- اویلر
تمکن
روایاتی در باب نص صریح رسول‌اکرم بر خلافت امیر المؤمنین در نهج‌البلاغه
استرالیا
دی دینام
 کاربر Online
687 کاربر online
 : هنر
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline دبیر گروه هنر 3 ستاره ها ارسال ها: 252   در :  شنبه 23 آبان 1388 [05:47 ]
  سینما، آینه‌ی اجتماع
 

سینما،آینه اجتماع است

اشاره:
سینما به خود چگونه مى‌نگرد؟ مردم را چگونه مى‌بیند؟ آنان را چگونه مى‌خواهد؟ به دنبال چه نوع ارتباطى با آنهاست؟ کدام نظریه و با چه لوازم و کارکردهایى بر اذهان مدیران، دست اندرکاران، سیاستگذاران و دیگر عوامل این رسانه حاکم است؟ آیا سینما ابزارى تبلیغى است؟ ابزارى فرهنگى است؟ آیا اصولا تفاوتى میان بعد تبلیغى و بعد فرهنگى یک رسانه وجود دارد؟‌ آیا براى سینما مى‌توان بُعد هدایتى قائل شد؟ و اگر چنین وجهى بتوان قائل شد، این هدایت چگونه باید اعمال شود؟ همچنین اگر وجه تبلیغى براى رسانه قائل باشیم این تبلیغ چه محدوده‌اى دارد و چگونه باید انجام گیرد؟ و بالاخره آیا مى‌توان سینما را یک رسانه دانست یا خیر؟ مسائل فوق پرسش‌هایى هستند که در تهیه، تولید، توزیع و نمایش هر فیلم سینمایى براى دست اندرکاران این رسانه و نیز در خود آگاه یا ناخودآگاه جامعه مطرح مى‌شوند. پس چه بهتر که این پرسش‌ها به صراحت مطرح شده و نظریه‌هاى پیرامون آنها در حد امکان به بحث گذاشته شود.
از آخرین پرسش آغاز مى‌کنیم: آیا مى‌توان سینما را یک رسانه دانست یا خیر؟
سینما در عین آن که یک کالاى هنرى است و محصول تخیل و تعقل یک گروه هنرمند؛ یک رسانه هم هست. چون اگر بتوان براى دل خویش شعر گفت یا نقاشى کشید و در صورت نارضایى آن را نابود کرد این امر در سینما چندان ممکن و معقول نیست. هنگامى که براى فیلم سینمایى سرمایه کلانى صرف وامکانات زیادى براى ساختن آن بسیج مى‌شود، سرمایه‌گذار انتظار دارد (و این انتظار البته معقول است) که صدها هزار نفر این فیلم را ببینند واصل سرمایه با سود حاصل از آن به صاحبش بازگردد.
فراتر از این عموم سینماگران، خود از سینما به عنوان یک رسانه استفاده مى‌کنند. از این رو وجه غالب سینماى حرفه‌اى و نیمه حرفه‌اى و حتى وجوهى از سینماى تجربی، رسانه بودن آن است. مگر آن که کسى با سرمایه خود و براى دل خویش فیلم بسازد و این فیلم را با دیگران (حتى دوستان شخصى او) نبینند یا در جمع بسیار محدودى به نمایش درآید که البته بسیار قلیل و نادر است.
سینما در چارچوبى بسیار گسترده یک رسانه است و به عنوان یک رسانه عمل مى‌کند، باز مى‌گردیم به تک تک پرسش‌هاى مطرح شده در آغاز بحث. نگاه سینما به خود و به مردم و نوع ارتباط با آنان را نظریه حاکم بر جامعه و دست اندرکاران این رسانه و مدیران کشور در باب اهداف سینما و نحوه تلقى مردم از هر رسانه‌اى تعیین مى‌کند، در این نوشتار به نظریه آینه‌ای می پردازیم.
‌ براساس این نظریه شان رسانه‌ها آینه بودن است و آینه هم باید نقش رخ جامعه را راست بنماید و تا حد ممکن باید زنگار از چهره بزداید تا به خوبى گواه زیبایى‌ها و زشتى‌هاى جامعه باشد. بدین ترتیب رسانه‌ها نباید به هیچ وجه نقش تولیدى از تفکر و فرهنگ داشته باشند و فقط باید منعکس کننده تولیدات فرهنگی، اطلاعاتى جامعه باشند.
به عنوان مثال در حیطه مطبوعات اگر بخواهیم در چارچوب این نظریه عمل کنیم، مطبوعات اعم از روزنامه‌ها، هفته نامه‌هاى گوناگون خبری، هنری، ورزشی، سیاسی، مجله‌هاى ماهانه، فصلنامه‌هاى تخصصى و غیره باید آنچه را که در جامعه فرهنگى و سیاسى تولید مى‌شود، منعکس کنند نه اینکه خود گروهى را براى تولید فکر و فرهنگ استخدام کنند.
همچنین صدا و سیما باید بیشتر مسائلى را که در حوزه ورزش، موسیقی، فیلم، تئاتر، مسائل اجتماعى و سیاسی، ادبیات و شعر و دیگر حوزه‌ها مى‌گذرد، منعکس کنند نه اینکه خود مستقیما در آن نقش داشته باشند. مثلا در حوزه ورزش، صدا و سیما برگزارى مسابقات و اطلاعات ورزشى را که از طریق فدراسیون‌ها انجام مى‌پذیرد گزارش کنند و خود مسابقه‌اى برگزار نکنند یا خود به تولید برنامه‌هاى ورزشى نپردازند. البته تولید برنامه‌هاى آموزشى از این امر مستنثى‌ است ولى باید زیر نظر دستگاه ذى‌ربط باشد.
در حوزه سینما نیز اگر وجه رسانه‌اى آن ملاحظه شود، سینما نباید خود به نحو مستقل به تولید یک اندیشه خاص دینی، سیاسى یا اجتماعى بپردازد، بلکه باید اندیشه‌هاى مطرح شده در جامعه را به زبان سینما بیان کند.
همچنین براساس این نظریه رسانه‌ها نباید به هیچ وجه انگیزه تبلیغى داشته باشند، چه تبلیغ مستقیم و چه غیرمستقیم. در این صورت اگر جامعه‌اى رستگار بود، رسانه‌هایش هم فعالیت‌هاى رستگارانه را منعکس مى‌کنند.
از لحاظ اجرایى براى تحقق نظریه آینه‌ای، مدیران رسانه‌ها باید کاملا از کانال‌هاى مردمى (به طور مستقیم یا غیرمستقیم) انتخاب شوند و رسانه فقط متعلق به اکثریت نباشد.
براساس این نظریه انحصار به هیچ وجه نمى‌تواند وجود داشته باشد، حتى در محدوده رادیو و تلویزیون باید به مردم حق ایجاد کانال‌هاى خصوصى داده شود، در حوزه سینما نیز تولید منحصر به دولت نبوده و هرکسى در صورت دانستن فن و داشتن سرمایه باید بتواند به تولید فیلم اقدام کند.
در اینجا باید توجه کرد که دادن حق تولید به یک رسانه به هیچ وجه به معناى پذیرش نقش تبلیغى براى آن نیست. ممکن است در جامعه‌اى به دلیل عدم توان عمومى براى تولید فرهنگى در یک رسانه خاص به تولید اقدام شود و یا آن رسانه راسا به تولید اشتغال ورزد و یا در تولید برنامه یا مواد فرهنگى سهیم شده و سرمایه گذارى کند، اما به هیچ وجه نمى‌تواند نقش تبلیغى یا هدایتى براى خود قائل شود اما در جامعه‌اى که روحیه‌ها و خلق و خوها به تحصیل از طریق تبلیغ عادت کرده باشد، تولید در این رسانه تابع جهت‌گیرى‌هاى خاص مى‌شود. بعضى این نحوه تلقى از رسانه‌ها را نظریه‌اى عوام فریبانه تلقى کرده‌اند. در صورتى که مسئله به هیچ وجه بدین شکل نیست. نظریه آینه‌اى لزوما به عوام فریبى نمى‌انجامد. البته مى‌توان با انعکاس هر آنچه درجامعه مى‌گذرد به رضایت مردم دست یافت اما هر نوع جلب رضایتى به معناى فریب آنان نیست. برخورد دموکراتیک ممکن است در مواردى به نقض اصول اخلاقى یا سنت‌ها و آداب عمومى جامعه بینجامد، اما به هیچ وجه به فریب نمى‌انجامد، حتى اگر یک رسانه‌ بناى خود را بر کسب بیشترین “مخاطبxساعت” (واحد اندازه‌گیرى میزان توجه به رسانه) بگذارد، این امر لزوما به معناى تن دادن به ابتذال یا تخدیر جامعه یا فریب آنها نیست.
منشاء این طرز تلقى شاید این باشد که معمولا تولیدات فرهنگى عادى و عوامانه (یا به تعبیرى مبتذل) موفقیت بیشترى کسب کرده‌اند اما تولیدات فرهنگى معقول و قابل دفاع هم مى‌توانند با شناخت درست روحیه مخاطبان و تکنیک و محتواى خوب به موفقیت دست یابند.

منوچهر اکبرلو


تصویر


  امتیاز: 0.00