منو
 کاربر Online
524 کاربر online
 : هنر
برای پاسخ دادن به این ارسال باید از صفحه قبلی اقدام کنید.   کاربر offline محمدحسین طباطبایی 1 ستاره ها ارسال ها: 6   در :  چهارشنبه 27 اردیبهشت 1385 [08:48 ]
  روایت‌های تکه تکه
 

چرا نویسنده‌ها درست و سرراست قصه را به ما تعریف نمی‌کنند؟
باری با روایت، یکی از اولین و قدرتمندترین حربه‌های نویسنده است. هر چقدر که قرار باشد داستان ذهن مخاطب را بیش‌تر مشغول کند، روایت را پیچیده‌تر می‌کنند. این موضوع شاید بی‌دلیل باشد ولی معمولا یک منطق نسبتا قابل قبول پشت آن است.
اولین کسی که دوست داشت با روایت بازی ‌کند، ویکتور هوگو بود. مثلا در داستان‌های «بینوایان» و «داستان دوشهر» دو ماجرا بصورت موازی با هم پیش می‌روند.
ویکتور هوگو برای بالا بردن تعلیق ـ دلهره انتظار خواننده ـ این کار را ابلاغ کرد. از سویی دیگر، بعضی وقت‌ها لازم بود که در یک زمان دو ماجرا با هم تعریف شوند. اگر یک ماجرا کامل تعریف می‌شد و بعد یکی دیگر، جذابیت داستان ذربین می‌رفت. بعدها شیوه «تدوین موازی» در سینما در شوروی توسط آنرنشتاین با الهام از داستان‌های هوگو ایجاد شد.
اما این فقط ابتدای راه بود. نویسنده‌هایی پیدا شوند که در طول زمان روایت نمی‌کردند.«خورف کنراد» یکی از آنهاست. بیشتر داستان‌های او، حول شخصیتی است که ما زندگی او را از زبان کس دیگری می‌شنویم. اما با قصه‌ای سوم است از کودکی تا مرگ شخصیت رو به رو نیستیم. بلکه به صورت تکه تکه ـ پازل ـ با شخصیت اصلی آشنا می‌شویم. کنراد می‌گفت که در دنیای واقعی ما با آدم‌ها همینطور آشنا می‌شویم. ابتدا آنها را در زمان حاضر می‌بینم بعد گذشته مربوط به پنج سال پیش آنها را می‌بینیم. بعد دوباره زمان حال و بعد گذشته ده سال پیش. کلا آشنایی ما با همه اینطور تکه تکه است ـ البته به جز مثلا اعضای خانواده ـ که در درستی خیلی چیزها هم اطمینان نیست.
بعدها جیمز جویس در بخش‌هایی از رمان «اولیس» داستان‌هایی نوشت که به اصطلاح «سیال ذهن» نامیده می‌شوند. داستان‌های سیال ذهن، از زمان و مکان می‌برند و بعضی جاها معلوم نیست که در چه زمان و چه مکانی اتفاق می‌افتند.
ظاهرا «سیال ذهن» دیگر آخر راه بود، اما بعدها، با گسترش هنرهای پست مدرن، روایت‌های پست مدرن هم پیدا شدند.
روایت‌های پست مدرن برخلاف سبک‌های قبل ، اصراری بر پیچیده بودن ندارند. اما دلیلی هم برای روایت غیرعادی خود نمی‌آورند. در روایت‌های پست مدرن ممکن است چندین داستان بطور موازی باهم تعریف شوند و هیچ ربطی به هم نداشته باشند. البته نویسنده عقیده دارد که یک حسن درونی، ماجراها را به هم پیوند می‌دهد. حسی که او مجبور نیست در قالب کلمات بیان کند.
مخاطب ممکن است این حس را دریابد و یا ماجراها را بی‌ربط به هم احساس کند. این مهم نیست. بعدها درباره هر یک از این روایت‌ها بیشتر حرف خواهیم زد.

  امتیاز: 0.00