نصیحت امام رضا علیه السلام به مأمون



یاسر خادم امام رضا علیه السلام می‌گوید: روزی ما خدمتش نشسته بودیم که ناگهان در خانه را زدند و مأمون با طوماری وارد شد. خم شد، صورت امام را بوسید و بر پشتی روبروی حضرت تکیه داد و شروع کرد به خواندن آن طومار که از پیروزی در بخشی از کابل خبر می‌داد.
امام رضا علیه السلام فرمود:« آیا یکی از سرزمین‌های شرک را فتح کرده‌ای که این‌ همه خوشحالی؟!"

مأمون گفت: « مگر این فتح، سرور و خوشحالی ندارد؟!»
امام فرصت را غنیمت شمرد و لب به موعظه و نصیحت مامون گشود و فرمود:« ای مأمون! از خدا بترس و تقوای الهی را در مورد امّت رسولش حضرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم پیشه کن.
در مورد امر خلافت مراقب باش! ای مأمون؛ تو امور زندگی مسلمان‌ها را ضایع و تباه کرده‌ای و کارها را به دیگران واگذار نموده‌ای. آنها هم بین مردم احکام غیرالهی جاری می‌کنند و تو بی‌خبر از همه جا در این شهر دور از پایتخت نشسته و مدینه و مکه را رها کرده‌ای!

ای مأمون! در دوران حکومت تو چه ظلم‌ها که بر مهاجر و انصار وارد می‌شود و کارگزاران تو در مورد آنها هیچ ملاحظه‌ای ندارند. در گوشه و کنار مملکت تو، مظلومانی هستند که سالیان درازی است که در رنج و تعب‌اند و از تهیّه حدّاقل زندگی و معیشت خود عاجز، و هیچکس را که دستی از آنها بگیرد و شکایت آنها را بشنود ندارند و دستشان از تو کوتاه است.
ای مأمون تقوای الهی را در مورد امور مسلمانها رعایت کن و به مکه و مدینه برگرد. مگر نمی‌دانی که خلیفه‌ی مسلمین همانند عمود وسط خیمه است که دست همه باید به او برسد؟»
مأمون گفت: «ای آقای من! یعنی می گویی من چه کنم؟»

امام فرمود:« از این شهرهای دور خارج شو و به جایگاه پدران و اجدادت برو و امور مسلمان‌ها را به شخصه نظاره کن و به دیگران واگذار مکن که خداوند از تو در این‌باره سؤال خواهد فرمود.»
سخن حضرت رضا علیه السلام بر دل مأمون اثر کرد. مأمون بلند شد و عرض کرد:« بله، آنچه شما می‌فرمایی صحیح است.» و سپس دستور داد پیشقراولان، آماده‌ی حرکت شوند.
فضل بن سهل با این کار مخالفت نمود، ولی مأمون سخن او را نپذیرفت و با حضرت رضا علیه السلام از مرو خارج شد.

منابع:

  • بحار الانوار، ج 49، ص 164، ح 5. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 159- 164.

مراجعه شود به:



تعداد بازدید ها: 14815