از دیدگاه مفسران و عالمان دینى حقیقت دنیا از دیدگاه اسلام هرگز مذموم نبوده بلکه آنچه که در ذم دنیا در نصوص وارد شده مربوط به تعلقات و وابستگى انسان به آن است و
امام خمینی (ره) و بسیارى از
مفسرین بر همین عقیدهاند، گرچه برخى نظر مخالف دارند.
موضوع ارتباط دین با دنیا، بصورت واضح و روشن در آیات و روایات بیان شده و نیز وقوع پدیده مقدسى چون
انقلاب اسلامى ، بارزترین تفسیر عملى و بهترین تجلى پیوند ناگسستنى دین و دنیا، در بستر تاریخ دنیاى بشرى است .
- در سده اخیر آثارى از برخى نواندیشان و روشنفکران دینی به رشته طبع درآمده که معتقدند دین از دنیا جداست و آنچه که اهداف مقدس انبیاء را تشکیل مىدهد توجه به آخرت است.اینان از کتاب و سنت به گونهاى تحلیل و تفسیر مىکنند که هرگز هیچ گونه ارتباطى بین دین و دنیا وجود ندارد، تعالیم و احکام دین براى آخرت انسانها نازل شده است نه براى اصلاح و آبادانى دنیا. بسیاری از مفسرین به این موضوع پاسخ داده اند از جمله امام خمینی(ره).
حقیقت دین از نظر امام خمینی( ره)
از مجموع آیات دین و شریعت، مفسرین چنین تلقى مىکنند که دین همان مجموعه تعالیم و سیره قولى و عملى صاحبان دین براى رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را گویند. امام خمینى(ره) و
علامه طباطبائی صاحب
تفسیر المیزان و کثیرى از شاگردان ایشان به این قول ملتزم شدهاند. تحلیل و تفسیر امام خمینى (ره) در این باب این است که دین به مجموعه قوانینى گفته مىشود که در راستاى سعادت دنیا و آخرت انسانها تدوین و تنظیم شده است.
ایشان در محدود کردن دین به امور شخصى شدیدا مخالفت ورزیده و بیش از آنکه به جنبه فردى دین توجه داشته باشد به ابعاد اجتماعى آن اهتمام دارند و در مقابل آنان که با تنگ نظرى، دین الهى را مورد تحلیل خود قرار مىدهند شدیدا مىتازند و مىفرمایند:
- دین الهى داراى دستورات جامعى است که کلیه ابعاد مادى و معنوى بشر را شامل مىشود تعالیمى که علاوه بر فنى ساختن انسان در بعد روحانى در مادیات هم او را غنى مىسازد.
در خصوص محدود و محصور نمودن دین، مبناى ایشان این است که:
- نباید دین را در محدوده دنیا یا آخرت محصور نمود. محدود کردن دین به امور دنیوى صرف یا به امور اخروى هر دو خلاف واقع است.
و مىفرمایند: محدود کردن هر چه باشد خلاف واقعیت است. نسخه تربیت اسلام که قرآن باشد نامحدود است نه محدود به عالم طبیعت است و نه محدود به عالم غیب و نه محدود به عالم تجرد است ، همه چیز است.
بنابراین نباید گمان شود که اسلام آمده است براى این که این دنیا را اداره کند یا آمده است فقط براى این که مردم را متوجه آخرت سازد نوع انسان در خسارت است مگر آنان که در حصار دین و
ایمان و تربیت انبیاء وارد شوند.
و در مورد حقیقت دین اسلام می فرماید:
حقیقت
دین اسلام این است که همه مسائل مربوط به زندگى بشر را و آنچه مربوط به رشد و
تربیت انسان و ارزش انسانى مىباشد را دار است. اسلام همه چیز را گفته است لکن اشکال بر سر مسلمین است.
- بنابراین حقیقت دین از دیدگاه امام خمینى (ره) نشات گرفته از متون دینى است که همانا سعادت دنیا و آخرت، بهبودى حیات مادى و معنوى و صلاح و آرامش روحى و جسمى همه انسانهاست که هم صلاح زندگى دنیا را تامین کند و هم آفات کمال آخرت را بزداید. پس مصالح بندگان در دنیا و آخرت در متن دین نهفته است .
لذاامام در مورد تلقى و برداشت قشرى و سطحى از متون دینى که آن را بر دو محور خدا و آخرت محصور می کند و آن همه تعالیم اخلاقى و اجتماعى در امور دنیوى را نادیده می انگارد، با ژرف نگرى خاص فرمودهاند:
- اسلام دینى نیست که براى یک طرف قضیه فکر کرده باشد، اسلام همه اطراف قضایا را بیان کرده است; تمام احکام مربوط به دنیا و مربوط به سیاست، مربوط به اجتماع و اقتصاد و تمام قضایایى که اهل دنیا از آن بى اطلاع هستند.
ادیان توحیدى آمدهاند تا هر دو طرف قضیه را نگاه کنند، چنین نیست که از یک طرف غافل باشد خصوصا اسلام که از همه ادیان بیشتر در این معنا پافشارى دارد. همه احکامش مخلوط به
سیاست است;
نمازش و
حجش و
زکاتش; مخلوط به سیاست است; اداره مملکت است،
خمسش مربوط به اداره مملکت است.
نظر امام در مورد حقیقت دنیا
از نظر امام آنچه که مذموم است تعلق و وابستگى به دنیاست اما تکوینیات نظام هستى، مظاهر و آیات و تجلیات حقند.
دنیاى هر کس، همان آمال اوست، دنیا همان است که پیش شما است، خود شما وقتى توجه به نفستان دارید خودتان دنیائید اما از
شمس و
قمر و طبیعت هیچ تکذیب نشده است از اینها تعریف شده است; اینها مظاهر خدا است.
دنیا فى نفسه مذموم نیست و دورى از کمال نمىآورد بلکه آن علایقى که در انسان پدید مىآید موجب دورى انسان از خدا مىگردد. آنچه انسان را گرفتار مىکند
علاقه است.
- نظر و اندیشه امام خمینى صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر این امر مبتنى است که نباید از دنیا معنایى بدست داد که خارج از ادراک عامه مردم باشد. هنر یک عالم دینى آن است که در حد عقول انسانها مطلب را به آنها تفهیم نماید.
در طول تاریخ شاید بیشترین افراط و تفریط در این موضوع از جانب
عارفان و
عالمان دینی صورت گرفته باشد. لذا با این که خود،
فیلسوف و
عارف و
مفسر به معناى واقعى کلمه بودهاند ولى شدیدترین انتقاد را از آنان مطرح مىکنند و مىفرمایند:
بسیارى از زمانها بر ما گذشت که یک طایفهاى از فیلسوف و عارف
متکلم و امثال ذلک که دنبال همان جهات معنوى بودند اینها معنویات را گرفتند و ما عداى خود را تخطئه نموده و آنان را قشرى به حساب آوردند بلکه وقتى دنبال تفسیر قرآن رفتند اکثر آیات را به جهات عرفانى و فلسفى و معنوى برگرداندند و به کلى از حیات دنیایى و جهاتى که در این جا به آن احتیاج است و تربیتهایى که در اینجا باید بشود غفلت نمودند به حسب اختلاف مسلکشان رفتند به دنبال همان معانى بالاتر از ادراک عامه مردم.
اینها مىخواستند همه چیز را به معنویات و ماوراى طبیعتبرگردانند. در مقابل این افراط کارىها، اخیرا اشخاصى پیدا شدند نویسندههایى که متدین و مومنند و خدمتگزارند چنانچه آنها هم خوب بودند.
فقها و
متکلمین و
فلاسفه همه مىخواستند به اسلام خدمت کنند حالا این عده از نویسندهها آیات قرآن را بر عکس فلاسفه و عرفا به مادیات بر مىگردانند.
- بنابراین از نظر امام موضع دین درباره دنیا بسیار روشن است و کسى که با اسلام آشنا باشد و با متون دینى در ارتباط باشد مىفهمد که اسلام کاملترین بینش را به انسان اعطا مىکند و عمل به دستورات آن مىتواند ضامن سعادت دنیا و آخرت باشد و این که تصور شود تعالیم دینى نسبتبه دنیاى مردم بى اعتنا است تصور نا صوابى است.
منابع
1- المیزان، ج 10، ص 131.
2- صحیفه نور، ج 5،ج 12، ج 16، ص 240.
3- تفسیر سوره حمد، صفحه 42.
4- ولایت فقیه، ص 15.
5- وصیت نامه سیاسى الهى امام خمینى .
6- فصلنامه نامه مفید شماره 20
7- پایگاههای ایلامی اینترنت، نسخه 3
برای مطالعه تکمیلی بخوانید