«
عمرو بن قیس مشرقی » می گوید:
با پسرعمویم در منزلگاه قصر بنی مقاتل، نزد قافله
امام حسین علیه السلام که راهی کوفه بود، رفتیم. به امام سلام کردیم. پسرعمویم به امام گفت:« این سیاهی که در محاسن شما می بینم، از خضاب است یا رنگ واقعی موی شما همین است؟»
امام فرمود:« خضاب است. موی ما
بنی هاشم زود سپید می شود.»
آن گاه پرسید:« به یاری من می آیید؟!»
گفتم:« من عیالوارم و بدهی زیادی دارم. نمی دانم کار شما به کجا می انجامد و خوش ندارم امانت مردم از بین برود.»
پسرعمویم نیز مانند من پاسخ داد.
امام علیه السلام فرمود:« پس از اینجا بروید، که هر کس فریاد ما را بشنود یا ما را ببیند و لبیک نگوید و به یاریمان برنخیزد، خداوند او را با صورت در آتش خواهد انداخت.»
منابع:
- قصه کربلا، ص 206.
- ثواب الاعمال
- عقاب الاعمال، ص 308
مراجعه شود به: