ادبیات پرتغالی با اشعار غنائی شروع میشود و این اشعار غنائی جمعآوری و تحت عنوان کتب اشعار غنائی در زمان آلفونسوی سوم تألیف و منتشر گشت و دنیس پسر آلفونسوی سوم (1279-1325 میلادی) که مردی شاعر بود در رواج این گونه اشعار میکوشید و در مجموع این اشعار شبیه مجموعه غنائی بروفنسال اما از لحاظ وزن و شرایط دیگر تفاوت و تمایزی میان اشعار غنائی پرتغال گالیسی و اسپانیائی (گالیسی لهجه پرتغالی بود نه اسپانیائی) وجود داشت. گفته میشود که لهجة گالیسی رواج کامل داشت به طوریکه مورد استفاده برای سرودن قصائد غنائی در گوشه و کنار شبه جزیره ایبری در قرن سیزدهم میلادی بود و این قصائد بدیع و جالب ود که مجموعهای غنائی را تشکیل میداد. این مجموعه تا
قرن نوزدهم در بوته فراموشی بود و از آن پس به آن توجه فراوان شد مخصوصاً در قرن بیستم درخشندگی
ادبیات گذشته پرتغالی به چشم میخورد. پس از این، مجموعة غنائی دیگری در پرتغال به وجود آمد، ولی اثر ادبی دیگری تا 1516 به ما نرسیده است.
در
قرن شانزدهم در شبه جزیره ایبری و در
کشور پرتغال به واسطه تجارت و نفوذ ایتالیا و گرد آمدن گروهی از انسان گرایان در کیویمبراولیسبون و تشویق دربار دورة پر رونق ادبیات پرتغال به شمار میرود.
در
قرن شانزدهم میان طرفداران مکتب قدیم به نمایندگ یژیل ویسنت Vicente که مایهها و قلبهای بومی را گرامی میداشتند و طرفداران سبک کلاسیک که از سرمشقهای کلاسیک جانبداری فراوان میکردند مبارزهای درگرفت.
ژیل ویسنت که لقب
شکسپیر پرتغال را یافته بود بین سالهای (1536-1502) نمایشنامههای سادهای پدید اورد و هنگامیکه میان پاپ و دربار پرتغال اختلاف افتاد ویسنت را مأمور ساختند تا نمایشنامههای هجوآمیز درباره پاپ نوشته روی صحنه بیاورد. ویسنت به
زبان پرتغالی و اسپانیائی چیز مینوشت و از اصطلاحات روستائی، ایتالیائی، فرانسه و لاتینی نیز در آنها استفاه میکرد. ژیل علاوه بر نمایشنامه نویسی صحنهپرداز و زرگر ماهری نیز بود.
فرانسیسکو سادمیراندا پس از 6 سال اقامت در ایتالیا در سال 1524 به پرتغال بازگشت و تب و تاب رنسانس ار با خود به کشورش آورد. وی میخواست ادبیات پرتغال با پیروی از مضامین و وزنها و سایر خصوصیات سبک کلاسیک عمق و عظمت یابد و قالب غزل را برای سرودن شعر به زبان پرتغالی سفارش میکرد اولین اثر تراژدی خویش را به سبک کلاسیک در سال 1550 و نخستین کمدی منثور خود را به زبان پرتغالی به شیوه کلاسیک نیز در ربع اول قرن شانزدهم خلق کرد.
در پرتغال مقارن با اکتشافات جغرافیائی به وسیله کاشفان خود، عدهای به نوشتن شرح اکتشافات میپرداختند از جمله کاسپار کورآ Casparcorrea همراه آلبو کرک به هند سفر کرد و در سال 1565 در مالاکا به اتهام خیانت به قتل رسید. وی کتابی در هشت جلد تحت عنوان خلاصه کوتاهی از تاریخ تسخیر هند به دست پرتغالیها تألیف کرد.
لوئیس کاموئنس Comoens (1525-1580) یکی از بزرگترین شاعران پرتغالی بود. این شاعر در خانواده فقیری پرورش یافت در جوانی منتسب به دربار پرتغال بود اما بواسطه سرودن شعری در وصف یکی از بانوان درباری مورد غضب واقع شد، مدتی در نظام برای جنگ با سلطان مراکش خدمت کرد با سرودن منظومه بزرگ (لوزیادها) در شرح ماجراهای قهرمانی و اسکودوگاما شهرت و معروفیت جهانی یافت.
فرنائولوپزد کاستانهدا Fernao Lopez de Castanheda پس از سیر و سفر بسیار در مدتی طولانی در مشرق زمین و بیست سال صرف وقت، کتابی به نام تاریخ کشف و فتح هندوستان به دست پرتغالیها تألیف کرد.
جوآئودباروس Joado Barros پس از چهل سال خدمت اداری در شرکت هند در لیسیون و با دسترسی به بایگانی کلیه اسناد و دفاتر تاریخی مفصلی به نام آسیا در چهار جلد قطور تألیف کرد که دارای اعتبار و اهمیت بسیار است.
مجموعه منتخبات شعر پرتغالی را گارسیا دوریزنده آماده و فراهم و گردآوری کرد و این مجموعه حاوی قصائد و سایر انواع شعر که در آنها روح غنائی دمیده و اصالتشان محفوظ مانده و متمایز و مشخص به تلکف و تصنع است و در واقع خالی از زیبائی و لطافت نیست و در آن وقت همچنین نخستین تحول که در نوشتن تاریخ به زبان پرتغالی به جای لغت و زبان لاتینی صورت گرفت و از مهمترین موجدان تحول فرناولوییس و جومیس یانس دوازورا را و آن ابتدای تحول و تطور و نثر پرتغالی بودند. کتاب مستشار امین که به وسیله دیوارت پادشاه به نثر تألیف گردید مربوط و راجع به نهضت پیشین است. در عصر نهضت قدر و اههمیت ادبیات پرتغالی به درجه کمال رسید به طوریکه آنرا عصر طلایی میتوان گفت که در پرتغال آغاز شده و از مهمترین انواع ادبیات در عصر نهضت پرتغال نمایشنامهپردازی و شعر بود. وگیل ویسنت که بزرگترین نویسنده به
زبان پرتغالی و اسپانیائی همچینی نمایشنامهنویس و شاعر بزرگی بود.
مشهورترین آثار ادبی پرتغالی که تألیف گردید مجموعهای حماسی بود که در آن قصائد و روان غنائی فراوان وجود دارد و همان مجموعه به تنهائی برای شهرت و معروفیت ادبیات پرتغالی کافی است. همچنین در عصر نهشت کتب متعدد مهمی در تاریخ، سفرنامهها مثل مؤلفات: دو باورس، فرناومندیس بینتود بود. پس از گذشت دوران نهضت دچار رکود طولانی گشت و به تقلید و تکلف و تصنع رو نهاد و در نتیجه در این قبیل آثار شور زندگی و دلاویزی دیده نمیشود.
به
سبک کلاسیک کتب و آثار مهمی به جز نوشتههای آنتونیوفیرا به
نثر در پرتغال به وجود نیامد نفوذ نوشتههای این نویسنده در
برزیل نیز دیده شد. اما کتاب جالب نامههای راهب پرتغالی است ماریانا کوفورادو بود و از لحاظ نوع تنها است. همچنانکه در پرتغال به خوبی معروف نیست اما در خلال ترجمههای فرانسوی شناخته شده است.
رکود ادبی پرتغال همچنان باقی بود تا اینکه به سدت میدوگرویت که تحت تأثیر ادبیات فرانسوی بود، شیوة ادبی رمانتیک را به پرتغال وارد کرد و رفته رفته این سبک در نظم و نثر رایج و شایع گردید. تاجائیکه در کتب تاریخی نیز نفوذ کرد مثل نوشته های هرکولانو دو کارفالهو همچنانکه در سایر نقاط اروپا نیز این سبک ادبی نفوذ و تأثیر نمود.
کم کم سبک ادبی رمانتیک به سبک ادبی سمبولیسم به مرور ایام گرایش و تغییر یافت و با ظهور و بروز حوادث سیاسی صبغه شعر شعراء امثال انتیرودو کنتال، قیوفیلوبراگا و گروگونکارو رنگ سیاسی یافت اما راموش شاعر به هیچ سبکی پابند نبود، کم کم تحول از سبک سمبولیسم به سوی سبک رئالیسم در پرتغال آغاز گردید (البته زیر تأثیر نفوذ ادبیات فرانسه).
رمان نویس پرتغالی جوزیه ماریادو گیروز که رمانهایش به عمق شناخت روان آدمی مشخص و به شیوههای بدیع و بیان دلپذیر ممتاز بود چنین اختصاصاتی در کمتر ادیبی در پرتغال تا زمان حال دیده شده است.
راملواورتیجا و دوست جوزیه در
رئالیسم افراط میکرد و در اخلاف خویش تأثیر فراوان گذاشت، همچنین از مترجمان و نویسندگان میتوان جواکیم اویورمارتیز را ذکر کرد که آثارش خالی از عمق و متأثر از تقلید بوده است.
1- دائرهالمعارف هنر
2- دائره المعارف جدید قرن بیستم
3- دائره المعارف کلمبیا