منو
 کاربر Online
983 کاربر online
تاریخچه ی: چوب خیزران یزید بر صورت امام حسین علیه السلام

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:1
پس از آنکه بازماندگان اهل بیت امام حسین علیه السلام را به مجلس یزید وارد کردند و سر حسین را در مقابل او نهادند، یزید با چوب خیزران به لب و دندان حسین علیه السلام زد.
ابوبرزه اسلمی به او گفت:« وای بر تو یزید! چوب به دندان حسین، فرزند فاطمه علیه السلام، می‌زنی؟ شهادت می‌دهم رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که دندان‌های او و برادرش، حسن، را می‌بوسید و می‌فرمود:« شما دو نفر آقای جوانان اهل بهشت هستید و خدا بکشد و لعنت کند قاتلین شما را و برای آنان جهنم را آماده کند که جایگاه بدی است.»

یزید عصبانی شد و فرمان داد او را کشان‌کشان از مجلس بیرون بردند. سپس شروع به خواندن اشعار « ابن زیصری »* کرد:« ای کاش بزرگان طایفه من که در جنگ کشته شدند، می‌بودند و می‌دیدند که طایفه خزرج چگونه از شمشیر زدن ما می‌نالند، تا از دیدن این منظره فریاد خوشحالی آنان بلند شود و بگویند:« ای یزید دست مریزاد!»
ما بزرگان بنی هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدرگذاشتیم. امروز تلافی آن روز! بنی‌هاشم با پادشاهی بازی کردند وگرنه نه خبری از رسالت بود و نه وحیی نازل شد. من از فرزندان خندف نباشم اگر از فرزندان احمد انتقام کارهای او را نگیرم.»

  • ابن زیصری از شاعران قریش در عهد جاهلیت بود، لقبش عبداللات بود و علیه مسلمانان شعر می‌گفت. پس از فتح مکه چون مسلمان شد، رسول خدا او را عبدالله نامید، ولی او به نجران گریخت و در سال 15 هجری مرد. وی این اشعار را در جنگ گفت.

منابع:

  • لهوف سید بن طاووس، ص213.




پس از آنکه بازماندگان اهل بیت امام حسین علیه السلام را به مجلس یزید وارد کردند و سر حسین را در مقابل او نهادند، یزید چوب خیزران طلب کرد و به لب و دندان حسین علیه السلام زد.



«ابوبرزه اسلمی » متوجه او شد و گفت، وای بر تو یزید! آیا چوب به دندان حسین، فرزند فاطمه علیه السلام می زنی؟ من گواهی می دهم به این که دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله دندانهای او و برادرش حسن را می بوسید و می مکید و می فرمود: شما دو نفر سید جوانان اهل بهشت هستید و خدا بکشد و لعنت کند کشندگان شما را و جهنم را که جایگاه بدی است برای آنان آماده سازد.



یزید از این سخن غضبناک شد و فرمان داد او را کشان کشان از مجلس بیرون بردند و سپس شروع به خواندن اشعار« ابن زیصری» کرد: ای کاش بزرگان طایفه من که در جنگ کشته شدند می بودند و می دیدند که طایفه خزرج چگونه از شمشیر زدن ما به جزع آمده اند و می نالند، تا از دیدن این منظره فریاد خوشحالی آنان بلند شود و فرحناک گردند و بگویند: ای یزید دستت شل مباد!

ما بزرگان بنی هاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم، این روز در مقابل آن روز قرار گرفت، بنی هاشم با پادشاهی بازی کردند و گرنه نه خبری از رسالت بود و نه وحیی نازل شد، من از فرزندان خندف نباشم اگر از فرزندان احمد انتقام کارهای او را نگیرم.



1. ابن زیصری از شاعران قریش در عهد جاهلیت بود، لقبش عبداللات بود و علیه مسلمانان شعر می گفت پس از فتح مکه چون مسلمان شد رسول خدا او را عبدالله نامید، ولی او به نجران گریخت و در سال 15 هجری مرد وی این اشعار را در جنگ گفت.




منابع: لهوف سید بن طاووس، ص213.


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 شنبه 10 اردیبهشت 1384 [10:53 ]   5   شکوفه رنجبری      جاری 
 شنبه 10 اردیبهشت 1384 [10:51 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 شنبه 16 آبان 1383 [10:59 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 شنبه 16 آبان 1383 [10:45 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 دوشنبه 21 اردیبهشت 1383 [05:54 ]   1   سعادتي      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..