تاریخچه ی:
چوب خیزران یزید بر صورت امام حسین علیه السلام
تفاوت با نگارش: 3
- | پس از آنکه بازماندگان اهل بیت امام حسین علیه السلام را به مجلس ((یزید)) وارد کردند و سر حسین را در مقابل او نهادند، یزید با چوب خیزران به لب و دندان حسین علیه السلام زد. ((ابوبرزه اسلمی )) به او گفت:« وای بر تو یزید! چوب به دندان حسین، فرزند فاطمه علیه السلام، میزنی؟ شهادت میدهم رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم که دندانهای او و برادرش، حسن، را میبوسید و میفرمود:« شما دو نفر آقای جوانان اهل بهشت هستید و خدا بکشد و لعنت کند قاتلین شما را و برای آنان جهنم را آماده کند که جایگاه بدی است.» یزید عصبانی شد و فرمان داد او را کشانکشان از مجلس بیرون بردند. سپس شروع به خواندن اشعار« ابن زیصری»* کرد:« ای کاش بزرگان طایفه من که در جنگ کشته شدند، میبودند و میدیدند که طایفه خزرج چگونه از شمشیر زدن ما مینالند، تا از دیدن این منظره فریاد خوشحالی آنان بلند شود و بگویند:« ای یزید دست مریزاد!» ما بزرگان بنیهاشم را کشتیم و آن را به حساب ((جنگ بدر|جنگ بدر ))گذاشتیم. امروز تلافی آن روز! بنیهاشم با پادشاهی بازی کردند و گرنه نه خبری از رسالت بود و نه وحیای نازل شد. من از فرزندان خندف نباشم اگر از فرزندان احمد انتقام کارهای او را نگیرم.» |
+ | پس از آنکه بازماندگان اهل بیت ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) را به مجلس ((یزید بن معاویه|یزید)) وارد کردند و سر حسین را در مقابل او نهادند، یزید با چوب خیزران به لب و دندان حسین علیه السلام زد. ((ابوبرزه اسلمی)) به او گفت:« وای بر تو یزید! چوب به دندان حسین، فرزند ((حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام|فاطمه علیه السلام))، میزنی؟ شهادت میدهم ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا صلی الله علیه و آله)) را دیدم که دندانهای او و برادرش، ((حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام|حسن))، را میبوسید و میفرمود:« شما دو نفر آقای جوانان اهل ((بهشت)) هستید و خدا بکشد و لعنت کند قاتلین شما را و برای آنان جهنم را آماده کند که جایگاه بدی است.» |
- | * بن زیری ا اان ی ر عهد الی ود، لقش عبدالات بود و عیه لان شر میگ. از ف مک لان د، سو دا و را بداله نامی، وی او به نرن گریت و ر ا 15 هی مرد. وی این اشا را در ن ت. |
+ | یزید صبانی د و فرمان دا و را کنکشان از لس بیون ردند. سپس شروع به خواندن شعار « اب زیری »* کد:« کش برا طایفه من که در جنگ کشته شدند، میبودند و یدیدند که ((یل خزرج|طایه زرج)) چگونه از شمیر زدن ما مین، تا از ین این منظر ریاد خحالی آان لند ود گویند:« ای یید دست مریزاد!» />م برا ((بنی هاشم)) کشتم و آ را به حساب ((جنگ در|ن بر))گاشتیم. امروز لافی آن روز! نیهاش با پادشاهی زی کردند وگرنه نه خبری از رسالت بود و نه ((وحی))ی نازل ش. من ا فرزندان ندف نباشم ار ز فرزنان احم اتقام کارهای او را نگیرم.» |
- | منابع: لهوف سید بن طاووس، ص213. |
+ | * ابن زیصری از شاعران ((قریش)) در عهد جاهلیت بود، لقبش عبداللات بود و علیه مسلمانان شعر میگفت. پس از ((فتح مکه)) چون مسلمان شد، رسول خدا او را عبدالله نامید، ولی او به ((نجران)) گریخت و در سال 15 هجری مرد. وی این اشعار را در جنگ گفت.
!منابع: *لهوف سید بن طاووس، ص213. |