علی بن میثم یکی از اصحاب دانشمند
حضرت امام رضا علیه السلام بود که مناظرات زیادی با
اهل تسنّن درباره
امامت داشت، مخصوصاً با ابوهذیل که در آن زمان، رئیس طایفه
معتزله بوده است. از جمله مناظرهی زیر:
علی بن میثم از ابو هذیل پرسید:« آیا
شیطان مردم را از همه خوبی ها نهی نمی کند و به همه بدیها امر نمینماید؟»
گفت:«آری.»
علی بن میثم گفت:« آیا ممکن است امر به شر کند و نهی از خیر کند ولی آنها را نشناسد؟»
گفت:« نه.»
علی بن میثم گفت:« پس ثابت شد که شیطان تمام خیرها و تمام شرها را می داند. حال بگو ببینم آیا امام تو بعد از
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم - یعنی
ابوبکر - همه خیرها و شرها را می شناسد؟
ابو هذیل گفت: نه
علی بن میثم گفت: پس شیطان از امام تو اعلم و داناتر است!!
ابو هذیل از جواب عاجز ماند و ساکت شد.
همچنین سید مرتضی رحمه الله علیه میفرماید: ضرار نزد علی بن میثم آمد و گفت: آمده ام تا با تو مناظره ای داشته باشم.
علی بن میثم گفت: درباره چه امری؟
گفت: درباره امامت.
علی بن میثم گفت: به خدا تو برای مناظره و فهمیدن نیامده ای بلکه آمده ای تا مرا محکوم کنی چون در بین بحث چه بسا صحبت به جایی می رسد که استدلال بر ضرر یک طرف است و او خود را به جهل و نادانی میزند و حق را قبول نمی کند، من تو را در این بحث به انصاف دعوت می کنم یکی از دو چیز را قبول کن، یا تو حرف مرا درباره
امیرالمؤمنین قبول کن و من هم حرف تو را درباره ابوبکر می پذیرم یا اینکه تو حرف مرا درباره ابوبکر قبول کن و من حرف تو را درباره امیرالمؤمنین می پذیرم.
ضرار گفت: نه هیچکدام را نمی پذیرم زیرا اگر کلام تو را درباره امیرالمؤمنین بپذیرم، می گویی او وصی رسول خدا و خلیفه او و بزرگ مسلمانان و بهترین بازماندگان آن حضرت بود و دیگر سودی ندارد که من بگویم که مثلاً ابوبکر، صدیق بود یا مردم او را امام خود قرار دادند.
اما اگر من کلام تو را درباره ابوبکر بپذیرم، خواهی گفت او گمراه و گمراه کننده بود و حق
آل محمد علیهم السلام را به ظلم گرفت و در غیر جایگاه خودش نشست و امیرالمؤمنین علیه السلام را از حق مسلّمش منع نمود و در زمان رسول خدا منافق بود.
در این صورت، دیگر حرف من درباره علی علیه السلام نفعی ندارد که بگویم او فرد خوب و برجسته و امین بود پس به هر حال من نمی توانم هیچ یک از پیشنهادات تو را بپذیرم.
علی بن میثم گفت: پس دیدی برای مناظره و فهم مطالب نیامده ای؟!
منابع:
- بحارالانوار، ج 10، ص 370، ح 1.
- بحارالانوار، ج 10، ص 371، ح 3.
مراجعه شود به: