تاریخچه ی:
مصلحت امام حسین علیه السلام در برابر معاویه
تفاوت با نگارش: 4
- | پس از آنکه ((معاویه)) از بیعت اهل ((مدینه)) با ولایتعهدی ((یزید بن معاویه|یزید)) آسوده خاطر شد، از مدینه به سوی ((مکه)) حرکت کرد و پس از انجام مراسم حج فرمان داد منبری نزدیک کعبه قرار دهند. سپس حسین بن علی علیه السلام و ((عبدالرحمن بن ابی بکر)) و ((عبدالله بن عمر)) و ((عبدالله بن یزید|عبدالله بن یید)) را احضار کرد و گفت:« میدانید که تا کنون در حق شما نیکی کردهام. یزید برادر و پسر عموی شماست و من میخواهم او خلیفه باشد و شما امر و نهی کنید!» |
+ | پس از آنکه ((معاویه)) از بیعت اهل ((مدینه)) با ولایتعهدی ((یزید بن معاویه|یزید)) آسوده خاطر شد، از مدینه به سوی ((مکه)) حرکت کرد و پس از انجام مراسم حج فرمان داد منبری نزدیک ((کعبه)) قرار دهند. سپس ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین بن علی علیه السلام)) و ((عبدالرحمن بن ابی بکر)) و ((عبدالله بن عمر)) و ((عبدالله بن زبی)) را احضار کرد و گفت:« میدانید که تا کنون در حق شما نیکی کردهام. یزید برادر و پسر عموی شماست و من میخواهم او خلیفه باشد و شما امر و نهی کنید!» |
| عبدالله بن زبیر در پاسخش سخنانی گفت که خوشایند معاویه نبود؛ از این رو فرمان داد دو نفر شمشیر بهدست بالای سر آنان بایستد. | | عبدالله بن زبیر در پاسخش سخنانی گفت که خوشایند معاویه نبود؛ از این رو فرمان داد دو نفر شمشیر بهدست بالای سر آنان بایستد. |
| آن گاه رو به آنان کرد و گفت:« اگر کوچکترین حرفی بزنید، گردن شما را خواهند زد.» | | آن گاه رو به آنان کرد و گفت:« اگر کوچکترین حرفی بزنید، گردن شما را خواهند زد.» |
| بعد به منبر رفت و گفت:« حسین و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن عمر و ابن زبیر بیعت نکردهاند. اینها از بزرگان مسلمین هستند و کاری بدون نظر آنها قطعی نخواهد شد. اگر من در این جا و حضور شما این افراد را به بیعت با یزید فرا خوانم، مسلماً مخالفت نخواهند کرد.» | | بعد به منبر رفت و گفت:« حسین و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن عمر و ابن زبیر بیعت نکردهاند. اینها از بزرگان مسلمین هستند و کاری بدون نظر آنها قطعی نخواهد شد. اگر من در این جا و حضور شما این افراد را به بیعت با یزید فرا خوانم، مسلماً مخالفت نخواهند کرد.» |
| سپس رو به آنان کرد و گفت:« با یزید بیعت کنید!» مردم گفتند:« ای معاویه؛ اجازه بده تا سر این افراد را از بدن جدا کنیم. تا اینها بیعت نکنند ما رضایت نخواهیم داد.» | | سپس رو به آنان کرد و گفت:« با یزید بیعت کنید!» مردم گفتند:« ای معاویه؛ اجازه بده تا سر این افراد را از بدن جدا کنیم. تا اینها بیعت نکنند ما رضایت نخواهیم داد.» |
| معاویه که گویی این سخنان را نشنیده است، مردم را به بیعت با یزید دعوت نمود و مردم نیز بیعت کردند. گروهی که شاهد ماجرا بودند به امام حسین علیه السلام و یارانش گفتند:« شما گفته بودید که هرگز با یزید بیعت نخواهیم کرد.» | | معاویه که گویی این سخنان را نشنیده است، مردم را به بیعت با یزید دعوت نمود و مردم نیز بیعت کردند. گروهی که شاهد ماجرا بودند به امام حسین علیه السلام و یارانش گفتند:« شما گفته بودید که هرگز با یزید بیعت نخواهیم کرد.» |
| آنها پاسخ دادند:« ما بیعت نکردیم.» | | آنها پاسخ دادند:« ما بیعت نکردیم.» |
| گفتند:« چرا سخنان معاویه را انکار نکردید؟» | | گفتند:« چرا سخنان معاویه را انکار نکردید؟» |
| گفتند:« او نیرنگ زد و تصمیم داشت که در همین جا خون ما را بریزد. مصلحت را در این دیدیم که چنین کنیم.» | | گفتند:« او نیرنگ زد و تصمیم داشت که در همین جا خون ما را بریزد. مصلحت را در این دیدیم که چنین کنیم.» |
| !منابع: | | !منابع: |
| *قصه کربلا، ص 57 | | *قصه کربلا، ص 57 |
| *العقد الفرید، ج 4، ص 162. | | *العقد الفرید، ج 4، ص 162. |
| !مراجعه شود به: | | !مراجعه شود به: |
| *((خفقان سیاسی پس از شهادت امام حسن علیه السلام)) | | *((خفقان سیاسی پس از شهادت امام حسن علیه السلام)) |