تاریخچه ی:
مصلحت امام حسین علیه السلام در برابر معاویه
تفاوت با نگارش: 2
- | پس از آنکه ((معاویه)) از بیعت اهل مدینه با ولایتعهدی یزید آسوده خاطر شد، از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و پس از انجام مراسم حج فرمان داد منبری نزدیک کعبه قرار دهند. سپس حسین بن علی علیه السلام و ((عبدالرحمن بن ابی ابکر ))و ((عبدالله بن عمر ))و ((عبدالله بن یزید|عبدالله بن یید )) را احضار کرد و وقتی آنها آمدند، گفت:« میدانید که در حق شما نیکی کردهام. یزید برادر و پسر عموی شماست و من میخواهم او خلیفه باشد و شما امر و نهی کنید!» عبدالله بن زبیر در پاسخ ماویه سخنانی گفت که خوشایند معاویه نبود؛ از این رو فرمان داد دو نفر شمشیر بهدست بالای سر آنان بایستد. |
+ | پس از آنکه ((معاویه)) از بیعت اهل ((مدینه)) با ولایتعهدی ((یزید بن معاویه|یزید)) آسوده خاطر شد، از مدینه به سوی ((مکه)) حرکت کرد و پس از انجام مراسم حج فرمان داد منبری نزدیک ((کعبه)) قرار دهند. سپس ((حضرت امام حسین علیه السلام|حسین بن علی علیه السلام)) و ((عبدالرحمن بن ابی بکر)) و ((عبدالله بن عمر)) و ((عبدالله بن زبی)) را احضار کرد و گفت:« میدانید که تا کنون در حق شما نیکی کردهام. یزید برادر و پسر عموی شماست و من میخواهم او خلیفه باشد و شما امر و نهی کنید!»
عبدالله بن زبیر در پاسخ سخنانی گفت که خوشایند معاویه نبود؛ از این رو فرمان داد دو نفر شمشیر بهدست بالای سر آنان بایستد. |
| آن گاه رو به آنان کرد و گفت:« اگر کوچکترین حرفی بزنید، گردن شما را خواهند زد.» | | آن گاه رو به آنان کرد و گفت:« اگر کوچکترین حرفی بزنید، گردن شما را خواهند زد.» |
- | بعد به منبر رفت و گفت:« حسین و عبدالرحمن بن ابی ابکر و عبدالله بن عمر و ابن زبیر بیعت نکردهاند. اینها از بزرگان مسلمین هستند و کاری بدون نظر آنها قطعی نخواهد شد. اگر من در این جا و حضور شما این افراد را به بیعت با یزید فرا خوانم، مسلماً مخالفت نخواهند کرد.» |
+ | بعد به منبر رفت و گفت:« حسین و عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله بن عمر و ابن زبیر بیعت نکردهاند. اینها از بزرگان مسلمین هستند و کاری بدون نظر آنها قطعی نخواهد شد. اگر من در این جا و حضور شما این افراد را به بیعت با یزید فرا خوانم، مسلماً مخالفت نخواهند کرد.» |
| سپس رو به آنان کرد و گفت:« با یزید بیعت کنید!» مردم گفتند:« ای معاویه؛ اجازه بده تا سر این افراد را از بدن جدا کنیم. تا اینها بیعت نکنند ما رضایت نخواهیم داد.» | | سپس رو به آنان کرد و گفت:« با یزید بیعت کنید!» مردم گفتند:« ای معاویه؛ اجازه بده تا سر این افراد را از بدن جدا کنیم. تا اینها بیعت نکنند ما رضایت نخواهیم داد.» |
- | معاویه که گویی این سخنان را نشنیده است، مردم را به بیعت با یزید دعوت نمود و مردم نیز بیعت کردند، گروهی که شاهد ماجرا بودند به امام حسین علیه السلام و یارانش گفتند:« شما گفته بودید که هرگز با یزید بیعت نخواهیم کرد.» |
+ | معاویه که گویی این سخنان را نشنیده است، مردم را به بیعت با یزید دعوت نمود و مردم نیز بیعت کردند. گروهی که شاهد ماجرا بودند به امام حسین علیه السلام و یارانش گفتند:« شما گفته بودید که هرگز با یزید بیعت نخواهیم کرد.» |
| آنها پاسخ دادند:« ما بیعت نکردیم.» | | آنها پاسخ دادند:« ما بیعت نکردیم.» |
| گفتند:« چرا سخنان معاویه را انکار نکردید؟» | | گفتند:« چرا سخنان معاویه را انکار نکردید؟» |
| گفتند:« او نیرنگ زد و تصمیم داشت که در همین جا خون ما را بریزد. مصلحت را در این دیدیم که چنین کنیم.» | | گفتند:« او نیرنگ زد و تصمیم داشت که در همین جا خون ما را بریزد. مصلحت را در این دیدیم که چنین کنیم.» |
- | منابع: قصه کربلا، ص 57 - العقد الفرید، ج 4، ص 162. |
+ | !منابع: *قصه کربلا، ص 57 />*العقد الفرید، ج 4، ص 162. |
- | مراجعه شود به:
((خفقان سیاسی شیعیا)) |
+ | !مراجعه شود به: *((خفقان سیاسی پ ز شهادت امام حسن علیه اسلام)) |