تاریخچه ی:
مصلحت امام حسین علیه السلام در برابر معاویه
تفاوت با نگارش: 1
- | پس از آنکه ((معاویه)) از بیعت اهل مدینه با ولایت عهدی یزید آسوده خاطر شد از مدینه به سوی مکه حرکت کرد و پس از انجام مراسم حج فرمان داد تا منبری در نزدیکی کعبه قرار دهند نال حسین بن علی علیه السلام و ((عبدالرحمن بن ابی ابکر ))و ((عبدالله بن عمر ))و ((عبدالله بن یزید|عبدالله بن یید ))فرستاد و هنگامی که نه حاضر دد گفت: می دانید که در حق شما نیکی کرد یزید برادر و پسر عموی شماست و من می خواهم او خلیفه باشد و شما امر و نهی کنید! عبدالله بن زبیر در پاسخ معاویه سخنانی گفت که خویشاند وی نبود؛ از این رو معاویه فرمان داد: دو نفر شمشیر بدست در بالای سر آنان بایستد. |
+ | پس از آنکه ((معاویه)) از بیعت اهل ((مدینه)) با ولایتعهدی ((یزید بن معاویه|یزید)) آسوده خاطر شد، از مدینه به سوی ((مکه)) حرکت کرد و پس از انجام مراسم حج فرمان داد منبری نزدیک ((کعبه)) قرار دهند. سس ((ضرت اام سین لیه السلام|حسین بن علی علیه السلام)) و ((عبدالرحمن بن ابی بکر)) و ((عبدالله بن عمر)) و ((عبدالله بن زبی)) را اار کد گفت:« میدانید که تا کنون در حق شما نیکی کردا. یزید برادر و پسر عموی شماست و من میخواهم او خلیفه باشد و شما امر و نهی کنید!» |
- | آن گاه رو به آنان کرد و گفت: اگر کوچک ترین حرفی بزنید گردن شما را خواهند زد ر ی مراهن معایه ارا من جای رفه ودند اویه بفرا منر ر و گفت: ین و عدارمن ن ای اک عبدالله ن ر و ابن ی بیعت نکرد اند. |
+ | عبدالله بن زبیر در پاسخش سخنانی گفت که خوشایند معاویه نبود؛ از این رو فرمان داد دو نفر شمشیر بهدست بالای سر آنان بایستد. آن گاه رو به آنان کرد و گفت:« اگر کوچکترین حرفی بزنید، گردن شما را خواهند زد.» />بعد ب منر ف گفت:« حسین عبدالرحمن بن ابی بکر و عبدالله ن عمر و ابن زبیر بیعت نکردهاد. اینها ا بزرگا مسلمین هند و کاری بون نظر نها قعی نخواهد شد. اگر من د ای ا و حضور شما این افراد را به بیت با یزید فرا وانم، مسلماً مخالفت نواهند کرد.» سپس ر ه آنان کرد و گفت:« یزید بیع کنید!» رم گفند:« ای ماویه؛ از بده ا سر این راد را از بدن ا کنیم. ا اینها بیعت نکنند ا رضایت نخواهیم داد.» |
- | ای ها از بزرگا ملمین هسن کاری دون نر آنها ق ود گ من ین ا و و شم ای اراد ا به بیعت یید را ون ملم خالف واهن د د ره ن کرد گف: با یزید بیعت کنی و بر ین ا دن هی! ردم شام گفتند: ای معاویه ااه ده سر ین ارا از جدا کی و ا ین ا بی کن ما ایت نوهی داد. |
+ | معاوی که گیی ین سنن ر ننیده ات، ب یت یی و نمو ردم نی بیعت کند. گوهی که شاهد اجرا وند ب امم سی عیه الم و یاران فند:« م گه ید ک هرگ با یزید بیعت نواهیم کرد.» />نها سخ دند:« ا بیت کردیم.» />گفتند:« چرا سخنان معاویه را نکا نکدی» />گفند:« ا نیرن و یم داشت ک در همی ا ون ا را بری. صت را این ییم که چنی کنیم.» |
- | معاویه که گویی این سخنان را نشنیده است مردم را به بیعت با یزید دعوت نمود و مردم نیز بیعت کردند، گروهی که شاهد ماجرا بودند به امام حسین علیه السلام و یارانش گفتند: شما گفته بودید که هرگز با یزید بیعت نخواهیم کرد آنها پاسخ دادند: ما بیعت نکردیم.
گد: ر سخان ماوه ا انکار نکردید؟
گفتند: ا نینگ کرد و تصمیم قطعی داشت تا در ین جا خون ما را بریزد، مصلحت را در این جا ن گونه تشخیص دادیم. |
+ | !منابع: * را، 57 *اقد ارید، ج 4، ص 162. |
- | منابع: قصه کربلا، ص 57 - العقد الفرید، ج 4، ص 162.
مراجعه شود به:
((خفقان سیاسی شیعیا)) |
+ | !مراجعه شود به: *((خفقان سیاسی پ ز شهادت امام حسن علیه اسلام)) |