تاریخچه ی:
خنثی شدن نقشه ترور امام هادی علیه السلام
تفاوت با نگارش: 2
- | احمد بن اسرائیل، کاتب ((معتز|معتّز)) پسر متوکل نقل می کند که روزی بهمراه معتز به مجلس متوکل رفتم در حالی که متوکل روی یک نلی نشسته بود و با شدت خشم در حال گفتگو با وزیرش ((فتح بن خاقان ))بود و هر ساعت صورتش دگرگون می شد و شعله غضبش افروخته تر می گردید و پیوسته به فتح می گفت: آنکه تو در او سخن می گویی چنین و چنان کرده است و فتح نیز متوکل را آرام می کرد و می گفت اینها همه تهمت و افتراء و دروغ است ولی متوکل آرام نمی شد و می گفت: بخدا سوگند این ریاکار زندیق راکه ادعای دروغ می کند و رخنه در دولت من ایجاد می کند می کشم. |
+ | احمد بن اسرائیل، کاتب ((معتز|معتّز)) پسر متوکل نقل می کند که روزی به همراه معتز به مجلس متوکل رفتم. متوکل روی ت نشسته بود و با خشم در حال گفتگو با وزیرش ((فتح بن خاقان )) بود؛ رنگ صورتش دگرگون می شد و شعله غضبش لحظه لحظه افروخته تر می گردید و پیوسته به فتح می گفت: آنکه تو درار اش سخن میگویی چنین و چنان کرده است. />فتح نیز متوکل را آرام می کرد و می گفت اینها همه تهمت و افتراء و دروغ است. ولی متوکل آرام نمی شد و می گفت:«به خدا سوگند این ریاکار زندیق راکه ادعای دروغ دارد و در دولت من رخنه می کند می کشم.» پس از این متوکل دستور داد به چهار مامور بربری شمشیر بدهند تا وقتی امام هادی علیه السلام داخل می شود او را بکشند. سپس متوکل گفت:«سوگند به خدا پس از کشتنش او را خواهم سوزاند.» طولی نکشید که امام هادی علیه السلام داخل شد. من دیدم امام زیر لب چیزی می گوید ولی هیچ نشانهای از اضطراب و ترس در سیمای امام مشاهده نمیشد. متوکل با دیدن حضرت هادی علیه السلام، از تخت پایین آمد و به استقبال او شتافت، خود را به دست و پای امام انداخت و دستهای امام و میان دو چشمش را بوسید و گفت:«ای آقای من، ای پسر رسول الله، ای بهترین خلق خدا، ای پسر عموی من، ای مولای من، ای ابو الحسن.» سپس گفت:«برای چه به اینجا آمدهای؟» امام فرمود:«فرستاده تو به من گفت که به اینجا بیایم.» متوکل گفت:«آن زنازاده دروغ گفته است. ای آقای من، به خانه برگرد.» آنگاه به فتح و عبیدالله و معتّز دستور داد:«آقای خودتان و سرور من را بدرقه کنید.» امام از کاخ بیرون رفت. ماموران متوکل به محض دیدن امام، به سجده افتادند و تعظیم کردند. پس از رفتن امام هادی علیه السلام، متوکل از مامورانش پرسید چرا به ماموریت خود عمل نکردند. ماموران در پاسخ گفتند:«از شدت هیبت و عظمت امام بی اختیار شدیم زیرا در اطرافش بیش از صد شمشیر برهنه دیدیم که صاحبان آن شمشیرها دیده نمیشدند. به همین دلیل وحشت کردیم و نتوانستیم دست به شمشیر ببریم.» |
- | پس از این متکل گفت: هار نفر از غلامان خَزَر - نژادی که چشمان آنها ریز و تنگ است- را بیاورید و چهار شمشیر به آنان داد و دستور داد که وقتی امام هادی علیه السلام داخل می شود آن حضرت را بکشند. سپس متوکل گفت: سوگند بخدا پس از کشتن او را خواهم سوزاند، طولی نکشید که امام هادی علیه السلام داخل شد، من دیدم لبهای امام حرکت می کند و هیچ نشانی از اضطراب و ترس در سیمای امام مشاهده نمی شد.
نگاه متوکل که به حضرت هادی علیه السلام افتاد خود را از تختی که روی آن بود به زیر افکند و به استقبال حضرت شتافت و خود را به دست و پای امام انداخت و دستهای امام و میان دو چشمش را بوسید و در حالی که متوکل شمشیرش بدستش بود گفت: ای آقای من ای پسر رسول الله ای بهترین خلق خدا، ای پسر عموی من، ای مولای من، ای ابو الحسن و حضرت هادی علیه السلام می فرمود: ای امیرالمومنین ترا بخدا مرا از این گونه کلمات عفو کنید.
متوکل گفت: انگیزه شما از آمدن در این وقت چیست؟ حضرت فرمود: فرستاده تو بمن گفت که متوکل ترا می خواهد متوکل گفت: آن زنازاده دروغ گفته است، ای آقای من بهمان جا که آمدی مراجعت بفرمائید آنگاه متوکل گفت: ای فتح، ای عبیدالله، ای معتّز آقای خودتان و سرور من را مشایعت کنید. هنگام مراجعت غلامان خَزَر چشمشان که به امام خورد بحالت سجده و برای تعظیم امام بخاک افتادند.
امام هادی علیه السلام که خارج شد متوکل از مترجم پرسید که علت عدم انجام ماموریت کشتن امام هادی علیه السلام را از غلامان جویا شود غلامان در پاسخ گفتند: از شدت هیبت و عظمت امام بی اختیار شدیم زیرا هنگامی که امام را دیدیم در اطرافش بیش از صد شمشیر برهنه دیدیم که صاحبان آن شمشیرها قابل رویت نبودند و آن صحنه مانع انجام اجرای ماموریت شد زیرا دلهای ما از ترس پر گشته بود.
پس از این سخنان متوکل رو به فتح کرد و گفت: این امام تو است و آنگاه خنده ای کرد. فتح نیز خنده ای در برابر متوکل کرد و گفت: حمد برای خدائی است که روی امام هادی علیه السلام را سفید گردانید و حجتش را فروزان کرد.
منابع: بحار الانوار، ج 50، ص 196، ح 8. |
+ | منابع: بحار الانوار، ج 50، ص 196، ح 8. |
| مراجعه شود به: | | مراجعه شود به: |
- | ((معجزات امام هادی علیه السلام)) |
+ | ((معجزات امام هادی علیه السلام)) |