تاریخچه ی:
حس عشق و پرستش
تفاوت با نگارش: 5
- | مقوله پنجم مقولهای است که ما عجالتا نام آن را مقوله " پرستش " یا مقوله " عشق و پرستش " میگذاریم .
بر میگردیم به حرف اول خودمان که در جهان هیچ موجودی به اندازه انسان نیازمند به تفسیر و توضیح نیست ، چون در انسان چیزها دیده میشود . که در غیر انسان دیده نمیشود ، و پیچیدگیهایی مشاهده میشود که توضیح و تفسیرش آسان نیست بلکه فوق العاده مشکل است ، و به همین جهت است که انسان را " عالم صغیر " نامیدهاند یعنی به تنهایی خودش یک جهان است . |
+ | مقوله پنجم مقولهای است که ما عجالتا نام آن را مقوله " پرستش " یا مقوله " عشق و پرستش " میگذاریم . |
| + | بر میگردیم به حرف اول خودمان که در جهان هیچ موجودی به اندازه انسان نیازمند به تفسیر و توضیح نیست ، چون در انسان چیزها دیده میشود . که در غیر انسان دیده نمیشود ، و پیچیدگیهایی مشاهده میشود که توضیح و تفسیرش آسان نیست بلکه فوق العاده مشکل است ، و به همین جهت است که انسان را " عالم صغیر " نامیدهاند یعنی به تنهایی خودش یک جهان است . |
| + |  |
| __~~green:عرفا این را هم قبول ندارند که انسان عالم صغیر باشد ، میگویند عالم ، انسان صغیر است و انسان ، عالم کبیر . ~~__ | | __~~green:عرفا این را هم قبول ندارند که انسان عالم صغیر باشد ، میگویند عالم ، انسان صغیر است و انسان ، عالم کبیر . ~~__ |
| مولوی میگوید : | | مولوی میگوید : |
| ~~green:چیست اندر خانه کاندر شهر نیست ~~ | | ~~green:چیست اندر خانه کاندر شهر نیست ~~ |
| ~~green:::چیست اندر جوی کاندر نهر نیست:: ~~ | | ~~green:::چیست اندر جوی کاندر نهر نیست:: ~~ |
| خانه جزء است و شهر کل ، هر چه در خانه باشد در شهر قطعا هست . ولی در شهر ممکن است چیزهایی باشد که در خانه نباشد که اغلب هم اینطور است . همچنین چیزی که در جوی کوچک باشد در رودخانه البته هست . بعد نتیجه گیری میکند و میگوید : | | خانه جزء است و شهر کل ، هر چه در خانه باشد در شهر قطعا هست . ولی در شهر ممکن است چیزهایی باشد که در خانه نباشد که اغلب هم اینطور است . همچنین چیزی که در جوی کوچک باشد در رودخانه البته هست . بعد نتیجه گیری میکند و میگوید : |
| ~~green:این جهان جوی است دل چون نهر آب~~ | | ~~green:این جهان جوی است دل چون نهر آب~~ |
| ~~green:::این جهان خانه است دل شهری عجاب:: ~~ | | ~~green:::این جهان خانه است دل شهری عجاب:: ~~ |
| نه عکس قضیه که بگوید این انسان ( دل یعنی انسان ) خانه است و جهان شهر . | | نه عکس قضیه که بگوید این انسان ( دل یعنی انسان ) خانه است و جهان شهر . |
- | غرضم اهمیت انسان است ، و در انسان خیلی چیزهاست که نیازمند به تفسیر است و این سادهانگاریها در موضوع انسان خیلی اشتباه است . این سادهانگاریها را همه کردهاند . حال موضوعی که شاید بیشتر هم نیاز باشد که ما شرح بدهیم مسأله " عشق و پرستش " و در واقع مسأله " عشق " است . |
+ | غرضم اهمیت انسان است ، و در انسان خیلی چیزهاست که نیازمند به تفسیر است و این سادهانگاریها در موضوع انسان خیلی اشتباه است . این سادهانگاریها را همه کردهاند . حال موضوعی که شاید بیشتر هم نیاز باشد که ما شرح بدهیم مسأله " عشق و پرستش " و در واقع مسأله " عشق " است . |
| خود همین عشق در انسان یک پدیده معضل عجیبی است که خیلی نیاز به تفسیر دارد . در باب عشق بعضی اصلا عشق را جز از مقوله شهوت ندانسته و گفتهاند عشق همان هیجان غریزه جنسی است ، چیز دیگری غیر از آن نیست ، یعنی | | خود همین عشق در انسان یک پدیده معضل عجیبی است که خیلی نیاز به تفسیر دارد . در باب عشق بعضی اصلا عشق را جز از مقوله شهوت ندانسته و گفتهاند عشق همان هیجان غریزه جنسی است ، چیز دیگری غیر از آن نیست ، یعنی |
| مبدئش غریزه جنسی است انتهایش هم غریزه جنسی است . | | مبدئش غریزه جنسی است انتهایش هم غریزه جنسی است . |
| نظریه دیگری هست که معتقد است که عشقها از غریزه جنسی شروع میشود ولی بعد تلطیف میشود ، جنبه جنسی خودش را از دست میدهد و حالت روحانی به خود میگیرد . و یک نظریه دیگر هست که از اساس قائل به دو نوع عشق است | | نظریه دیگری هست که معتقد است که عشقها از غریزه جنسی شروع میشود ولی بعد تلطیف میشود ، جنبه جنسی خودش را از دست میدهد و حالت روحانی به خود میگیرد . و یک نظریه دیگر هست که از اساس قائل به دو نوع عشق است |
- | : عشقهای جسمانی که مبدأ جسمانی و غایت جسمانی دارد ، و عشقهای روحانی که از ابتدا مبدأ روحانی دارد و غایتش هم روحانی است . |
+ | __~~red:: عشقهای جسمانی که مبدأ جسمانی و غایت جسمانی دارد ، و عشقهای روحانی که از ابتدا مبدأ روحانی دارد و غایتش هم روحانی است . ~~__ |
| مسأله عشق خصوصا در آنجا که با پرستش توأم میشود و بلکه هر عشقی که به مرحله عشق واقعی برسد ( یعنی حساب شهوات را باید جدا کرد ) به مرحله پرستش میرسد ، یعنی این دو در واقع از یکدیگر تفکیک پذیر نیستند به هر حال مسأله عشق و پرستش در انسان مسألهای است که فوق العاده نیازمند به تحلیل و تفسیر و توضیح و توجیه است . باید بررسی شود که واقعا چه مبدئی دارد ؟ | | مسأله عشق خصوصا در آنجا که با پرستش توأم میشود و بلکه هر عشقی که به مرحله عشق واقعی برسد ( یعنی حساب شهوات را باید جدا کرد ) به مرحله پرستش میرسد ، یعنی این دو در واقع از یکدیگر تفکیک پذیر نیستند به هر حال مسأله عشق و پرستش در انسان مسألهای است که فوق العاده نیازمند به تحلیل و تفسیر و توضیح و توجیه است . باید بررسی شود که واقعا چه مبدئی دارد ؟ |
- | آیا این حرفی که از قدیم به افلاطون نسبت دادهاند و لهذا امروز هم میگویند " عشق افلاطونی " راست است ؟ آیا در انسان واقعا یک مبدأ غیر جسمانی و غیر مادی برای عشق وجود دارد ؟ و آیا عشقهای روحانی هم در انسان وجود دارد و اگر وجود دارد چیست ؟ |
+ | آیا این حرفی که از قدیم به افلاطون نسبت دادهاند و لهذا امروز هم میگویند " عشق افلاطونی " راست است ؟ آیا در انسان واقعا یک مبدأ غیر جسمانی و غیر مادی برای عشق وجود دارد ؟ و آیا عشقهای روحانی هم در انسان وجود دارد و اگر وجود دارد چیست ؟ |
| | | |
| منبع : کتاب فطرت | | منبع : کتاب فطرت |
| نویسنده : شهید مرتضی مطهری | | نویسنده : شهید مرتضی مطهری |
| صفحه :84 | | صفحه :84 |
- | ببینید : |
+ | بیشتر بدانید : |
| ((ماهیت عشق)) | | ((ماهیت عشق)) |
- | ((ماهیت عشق (سه نظریه))) | |
| ((ماهیت عشق روحانی ومطلوب حقیقی)) | | ((ماهیت عشق روحانی ومطلوب حقیقی)) |