منو
 صفحه های تصادفی
کوپلیمریزاسیون
درس خانواده در اسلام
تکذیب تعیین کنندگان وقت ظهور امام مهدی علیه السلام
انفجار اتم
دیدار پیامبر از امام علی و فاطمه زهرا علیهم السلام پس از ازدواج
شیخ حسن ایلکانی
هیپرستن
تحریم همه مستی آورها « مسکرها » توسط پیامبر - ص
تشییع جنازه دوستدار امام علی علیه السلام با حضور فرشتگان
تسلیت خداوند در ارتحال پیامبر
 کاربر Online
636 کاربر online
تاریخچه ی: امام کاظم علیه السلام و هدایت عبدالله بن حسن

در حال مقایسه نگارشها

نگارش واقعی نگارش:2
«عبدالله بن حسن» بسیار زاهد و عابد بود و در میان مردم جایگاه خوبی داشت. به همین جهت، خلیفه گاهی با او ملاقات می کرد. او نیز خلیفه را موعظه و امر به معروف می‌کرد، خلیفه نیز سخن او را تحمّل می‌نمود.
روزی امام موسی بن جعفر علیه السلام وارد مسجد شد و به عبدالله فرمود:« کارهای تو پسندیده و محبوب من است، ولی حیف که اهل معرفت نیستی.»
او گفت:«فدایت شوم، منظورت چیست؟»
امام فرمود:« برو بپرس و در دین خدا اندیشه و تامل کن و در طلب احادیث بکوش.»
گفت:«از چه کسی؟»
فرمود:«از انس بن مالک (رئیس فرقه مالکیه ) و از فقهای مدینه جستجوی معرفت و راه حق کن و سپس هر چه به دست آوردی بر من عرضه کن.»
عبدالله مدتی به جستجو و گفتگو پرداخت و سپس در ملاقاتی با امام، اطلاعاتش را درباره‌ی خلافت عرضه نمود. امام همه را با دلیل کافی ابطال فرمود. سپس تأکید کرد: «برو دنبال معرفت.»
حسن بن عبدالله که در امر دین خود پشتکار داشت، وقتی همه‌ی درها را زد و نومید شد، تصمیم گرفت با خود امام ملاقات کند. روزی که امام به سمت مزرعه خود می رفت، با او همراه گردید و گفت:« فدایت شوم، دست مرا بگیرید و راهنمایی‌ام کنید. خودتان مرا بر «معرفت حق» راهنمایی نمایید.»
امام جریان وصایت بحق حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را، واضح و مستدل، ثابت فرمود. او هم پذیرفت و پرسید:«پس از امیرالمؤمنین، امامت چگونه ادامه یافت؟»
امام فرمود:«امامان هدی به ترتیب پس از حضرت امیر، امام حسن مجتبی و سپس امام حسین و امام سجاد و امام محمد باقر و سپس پدرم امام جعفر صادق بودند.»
حسن بن عبدالله گفت:«فدایت شوم، امروز چه کسی امام است؟»
امام فرمود:«اگر بگویم می پذیری؟»
گفت:« آری.»
فرمود:«من.»
او گفت:«آیا نشانه ای ارائه نمی کنید که به آن استناد کنم؟»
امام فرمود:« برو کنار آن درخت و بگو موسی بن جعفر می گوید بیا!»
حسن بن عبدالله می گوید:«وقتی پیام امام را به درخت رساندم، به خدا سوگند آن درخت زمین را شکافت و به محضر امام رسید. سپس امام اشاره نمود و درخت به جای خود برگشت.»
از آن روز حسن در زمره ی یاران امام هفتم درآمد و تحت تربیت امام قرار گرفت.

او که تا پیش از پذیرفتن امامت امام کاظم، خواب‌های خوشی می‌دید، دیگر خواب نمی‌دید.
شبی حضرت امام صادق علیه السلام را در خواب دید و از قطع خواب‌های شیرین گله کرد. امام به او فرمود:«نگران نباش. هنگامی که مؤمن در ایمانش استوار و ثابت قدم شود، خواب‌هایش قطع گردد.»

منابع:
بحار الانوار، ج 48، ص 52 از بصائر الدرجات.

«عبدالله بن حسن» بسیار زاهد و عابد بود و در میان مردم جایگاه خوبی داشت. به همین جهت، خلیفه گاهی با او ملاقات می کرد. او نیز خلیفه را موعظه و امر به معروف می‌کرد، خلیفه نیز سخن او را تحمّل می‌نمود.
روزی امام موسی بن جعفر علیه السلام وارد مسجد شد و به عبدالله فرمود:« کارهای تو پسندیده و محبوب من است، ولی حیف که اهل معرفت نیستی.»
او گفت:«فدایت شوم، منظورت چیست؟»
امام فرمود:« برو بپرس و در دین خدا اندیشه و تامل کن و در طلب احادیث بکوش.»
گفت:«از چه کسی؟»
فرمود:«از انس بن مالک (رئیس فرقه مالکیه ) و از فقهای مدینه جستجوی معرفت و راه حق کن و سپس هر چه بدست آوردی بر من عرضه نما.»
عبدالله مدتی به جستجو و گفتگو پرداخت و سپس در ملاقاتی با امام، اطلاعاتش را درباره‌ی خلافت عرضه نمود. امام همه را با دلیل کافی ابطال فرمود. سپس تأکید نمود:«برو دنبال معرفت.»
حسن بن عبدالله که در امر دین خود پشتکار داشت، وقتی همه‌ی درها را زد و نومید شد، تصمیم گرفت با خود امام ملاقات کند. روزی که امام به سمت مزرعه خود می رفت، با او همراه گردید و گفت:« فدایت شوم، دست مرا بگیرید و راهنمایی‌ام کنید. خودتان مرا بر «معرفت حق» راهنمایی نمایید.»
امام جریان وصایت بحق حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را واضح و مستدل ثابت فرمود. او هم پذیرفت و پرسید:«پس از امیرالمؤمنین، امامت چگونه ادامه یافت؟»
امام فرمود:«امامان هدی به ترتیب پس از حضرت امیر، امام حسن مجتبی و سپس امام حسین و امام سجاد و امام محمدباقر و سپس پدرم امام جعفر صادق بودند.»
حسن بن عبدالله گفت:«فدایت شوم، امروز چه کسی امام است؟»
امام فرمود:«اگر بگویم می پذیری؟»
گفت:« آری.»
فرمود:«من.»
او گفت:«آیا نشانه ای ارائه نمی کنید که به آن استناد کنم؟»
امام فرمود:« برو کنار آن درخت و بگو موسی بن جعفر می گوید بیا!»
حسن بن عبدالله می گوید:«وقتی پیام امام را به درخت رساندم، به خدا سوگند آن درخت زمین را شکافت و به محضر امام رسید. سپس امام اشاره نمود و درخت به جای خود برگشت.»
از آن روز حسن در زمره ی یاران امام هفتم درآمد و تحت تربیت امام قرار گرفت.

او که تا پیش از پذیرفتن امامت امام کاظم، خواب‌های خوشی می‌دید، دیگر خواب نمی‌دید.
شبی حضرت امام صادق علیه السلام را در خواب دید و از قطع خواب‌های شیرین گله کرد. امام به او فرمود:«نگران نباش. هنگامی که مؤمن در ایمانش استوار و ثابت قدم شود، خواب‌هایش قطع گردد.»

منابع:

بحار الانوار، ج 48، ص 52 از بصائر الدرجات.


تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 سه شنبه 26 مهر 1384 [06:32 ]   3   شکوفه رنجبری      جاری 
 یکشنبه 09 اسفند 1383 [12:18 ]   2   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 چهارشنبه 17 تیر 1383 [12:29 ]   1   مینا ورمزیار      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..