وقتیکه حضرت رضا (علیه السلام) به
خراسان تشریف فرما شدند،
شیعیان از اطراف به آن حضرت رو آوردند.
از جمله علی بن اسباط اموالی را به عنوان تحفه و هدیه برداشت و به طرف آن حضرت متوجه شد. در بین راه به قافله اش دزد زد و اموال و هدایایش را بردند و آنچنان بر دهانش کوبیدند که دندانهایش ریخت.
علی بن اسباط به قریه ای که در آن نزدیکی بود رفت و شب را استراحت کرد و خوابید. در خواب حضرت امام رضا (علیه السلام) را دید که فرمود: غمگین و محزون مباش هدایا و اموال تو به ما رسید و اما برای دندانهایت هم سعد نرم شده بگیر و در دهانت پر کن سعد گیاهی است خوشبو، علی بن اسباط از خواب برخاست در حالیکه بسیار خوشحال بود، دستور مداوای حضرت را عملی کرد و خداوند دندانهایش را برگرداند آمد به طرف حضرت وقتی خدمت حضرت رسید
حضرت فرمودند دیدی آنچه را که ما در مورد سعد گفتیم حق بود حالا داخل آن خزانه شود نگاه کن علی بن اسباط وارد آن خزانه شد و دید تمام اموال و هدایای او در کنار آن خزانه قرار دارد.
منابع:
بحار الانوار، ج 49، ص 72، اول صفحه. از مشارق الانوار برسی.
مراجعه شود به:
معجزات حضرت رضا علیه السلام