2-عدالت مطلق
|
|
فقیه جامعالشرایط، کسى است که علاوه بر جناح عقل نظرى، در جناح عقل عملى نیز به مقدار ممکن کامل باشد; یعنى علاوه بر اینکه لازم است علم دین را درستبفهمد، باید آن علم را در خودش و محدوده حیاتش و در جامعه اسلامى به درستى اجرا نماید; لازم است همه وظایف دینى خود را انجام دهد و آنچه از دین باید به مردم ابلاغ کند، ابلاغ نماید و چیزى را کتمان نکند. فقیه عادل، باید به میل و هوس کارى نکند; مطیع هواهاى نفسانى نگردد و گناهى از او سرنزند; نه واجبى را ترک کند و نه حرامى را مرتکب شود.
شخصى که مطیع هوس است، در درون جانش بتکدهاى دارد و در نهادش، بتپرستى رسوخ یافته است و در واقع، هوایش را معبود و اله خود قرار داده و همان را مىپرستد: «افرایت من اتخذ الهه هواه» (53) . چنین شخصى، هیچگاه صلاحیت ولایت و هدایت مسلمین را ندارد و مشمول خطاب ابراهیم خلیل(سلاماللهعلیه) است که فرمود: «اف لکم ولما تعبدون من دون الله» (54) ; اف بر شما و بر هر آنچه غیر خدا مىپرستید. این بیان عتابآمیز، تنها شامل بتپرستان بتکدههاى صورى نیست، بلکه بتکدههاى درونى هواپرستان را نیز شامل مىشود.
بنابراین، ویژگى دوم فقیه جامعالشرایط، ترک هوا و هوس و تابعیت عملى محض سبتبه احکام و دستورهاى دین است. فقیه حاکم، اگر فتوا مىدهد، باید خود نیز به آن عمل کند و اگر حکم قضایى صادر مىکند، خود نیز آن را بپذیرد و اگر حکم ولایى و حکومتى صادر و انشاء مىنماید، خود نیز به آن گردن نهد و آن را نقض نکند.
تعداد بازدید ها: 16453