ژوزف گاریبالدی در ساحل ریویرای (1) مدیترانه در شهر
نیس در خانوادهای علاقهمند به معتقدات دینی بدنیا آمد، ژورف 15 ساله بود که قایقی دزدید تا بدنبال بخت خود، در پهنه دریا برود، ولی گرفتار نگهبانان گشته او را بخانه نزد والدینش بازگردانیدند، پدر گفت که قصد داشت این پسر را بخدمت کلیسا بگمارد. اما چندی بعد پدرش دریافت که باید برای پسر خود چارهای بیندیشد ازینرو پسر را در یک کشتی بخاری که در راه رفت و آمد آمریکای جنوبی بود بعنوان پا دو باستخدام درآورد، ژورف ده سال در دریاها سفر میکرد و در25 سالگی ناخدای یک کشتی باربری گردید و از بنا در اروپائی به بنادر آمریکا کالا حمل و نقل میکرد. اگر ژوزف میخواست بکار تجارت پردازد مسلما ” بازرگانی موفق و ثروتمند میگشت. اما از آنجا که ژوزف با افکار استقلال طلبانه آزادیخواهانه و نهضتهای میهنپرستی بسیار در سواحل و در نواحی مختلف آشنا گشته بود وازاینکه میدید که سرزمین
ایتالیا گرفتارحکمرانان داخلی فاسد یاخارجیان ستمگر بود0 سخت رنج میبرد0 جزیره سیلیس وایتالیای جنوبی زیر فرمان بوربونهای فاسد وبی لیاقت، رم نواحی وسیعی زیر فرمان
پاپ های جاهطلب مخالف اصول آزادی بود0 تنها منطقهای از سرزمین ایتالیا که امید باستقلال آن میرفت ایالات پیهدمون بود.
شورشهای بسیار در مناطق مختلف ایتالیا برخاسته بود، از جمله انجمن سریکاربوناری تصمیم گرفته بود که ایتالیا را از چنگال ظلم و ستم فرمانروایان فرومایه و پست و خارجیان زورگو و اجنبی پرستان برهاند. نهضت ملی دیگری به پیشوائی مازینی بوجود آمد که از حمایت آزادیخواهان اروپا برخوردار گشته بود.
ژوزف گاریبالدی دیگر تاب تحمل نیاورد از ناخدائی کشتی دست کشید و به نهضت استقلالطلبی ایتالیا پیوست و با نهایت اشتیاق و شور که تا پایان عمر با آن دمساز بود به تلاش و جانبازی پرداخت.
اولین نقشه شورش گاریبالدی و یارانش در بندر
جنوآ را خائنی فاش ساخت و قیام آنها شکست خورد.
گاریبالدی از ترس جان به برزیل گریخت. اما دیگر کار انقلابها و شورشهای ایتالیا بیش از پیش وسیعتر و وارد مرحله خونین گشته بود. این بار گاریبالدی به انقلابیون پیوست و مورد توجه و اعتماد پیشوایان انقلاب قرار گرفت و مأمور گردید که با یک کشتی مسلح در دریا باقدامات جنگی بپردازد. گاریبالدی که از نوجوانی بدریا و دریانوردی خوگرفته و جست و چالاک و بیباک بود، کشتیهای برزیلی را مورد دستبرد قرار میداد چندی بعد خواستار شرکت در جنگهای زمینی گشت و برای کسب استقلال کشور اوروگوئه دلیریهای بسیار و جانبازیهای فراوان کرد. تا اینکه بفرماندهی دستههای جنگجویان غیر نظامی رسید و درین راه چندان پیشرفت که یکی از لایقترین رهبران جنگی زمان خود گردید.
گاریبالدی گروه جنگاوران پیراهن سرخان را بحمایت از مهاجران اروپائی و امریکای لاتین تشکیل داد و از مهاجران ایتالیائی بیشتر یاری طلبید و در راه آزادی مهاجران از چنگال استعمار و سلطه
اسپانیا کوشش فراوان نمود، اما او و یارانش همچنان نگران ایتالیا بودند و به سرنوشت و سربلندی و اتحاد آن میاندیشیدند.
در1848 نهضتهای آزادیخواهانه و استقلال طلبانه متعددی در قاره اروپا پدید آمد ایتالیابیش ازهر جای دیگر اروپا دستخوش شورش و انقلاب گشته و نهضتهای استقلال طلبانهای بوجود آمده بود.
در ایالات پیهدومون شورش بسیار ضد سلطه اتریشیها برخاسته و گاربیالدی برای شارل آلبرت حکمران آنجا پیغام فرستاد که خود و مردانش آماده یاری هستند و بیآنکه منتظر جواب بماند با مردان گروه پیراهن سرخ خود وارد ایتالیا گشته و در ایالت پیهدومون که گرفتار اتریشیها و حکومت آنان بزیان مردم آن بود به نبرد با اشغالگران پرداخت و موفقیتهائی بدست آورد ولی رویهمرفته کار چندانی از پیش نبرد با اینحال شهرت گاریبالدی پیوستند. از آن ببعد گاریبالدی مایه امیدی برای استقلالطلبان بشمار میرفت. گاریبالدی متوجه رم گشت زیرا پاپها با رفتار ضد اصول آزادی خود لطمههای بسیار بمردم میزدند و با اینکه پاپ پی هفتم خود را طرفدار آزادی میپنداشت. ولی با وقوع پیوستن شورشها، خشنتر و مرتجعتر گشت و رفتاری نفرتانگیز با آزادی خواهان داشت. شورش مازینی بثمر رسید و دولت جمهوری روم روی کار آمد. گاریبالدی و پیراهن سرخها با شتاب به رم رسیدند و درین شهر ویرا بفرماندهی نظامی برگزیدند. فرانسویها بحمایت حکومت پاپ برخاستند و لشکری بیاری پاپ فرستادند تا حکومت جمهوری روم را براندازند.
گاریبالدی در برابر سپاهی منظم جنگ آزموده قرار گرفت. در حالیکه افراد زیر فرمان او بیشتر ناوارد و بی تجربه بودند و با اینکه نخست با حملههای غافلگیرانه در مقابله موفقیتهائی بچنگ آورد اما سپاه منظم فرانسه شکست سختی به گاریبالدی وارد ساخت و حکومت جمهوری روم بدست فرانسویها افتاد و بزندگی کوتاه آن پایان دادند. گاریبالدی با چهار هزار نفر از مردان خود بطرزی ماهرانه عقب نشینی کرد که در
تاریخ شهرت دارد.
فرانسویها، ناپلیها و اتریشیها بمحاصره لشکریان گاریبالدی دست زدند ولی این جنگاور با عملیات جنگی برقآسا و جنگهای قهرمانانه راه نجاتی یافت. همسرش که در عملیات جنگی ( همراه با پیراهن سرخ و موی کوتاه بود ) بر اثر سختیهای بسیار در گذشت و گاریبالدی با اندوه و مصیبت تازهای که به آن گرفتار آمده بود، توانست مردان خود را بسوی شمال پیش ببرد و همه را از دشتهای لمباردی گذرانیده سالم به سوئیس رسانید.
گاریبالدی اینک یک نفر فراری سیاسی بشمار میرفت، ازینرو راه آمریکا را در پیش گرفت و وارد نیویورک شد و در جزیره استاتن در یک کارگاه شمع سازی بکار مشغول شد و مدت یکسال بدین کار ادامه داد. اما بعد از آن به تجارت دریائی پرداخت و بزودی ثروتمند شد و به ایتالیا بازگشت و جزیره کوچک کاپررا را خرید و در آنجا بمدت 5 سال به
کشاورزی پرداخت درین روزگار ایتالیا همچنان دستخوش انقلابها و شورشها بود و امید میرفت که روزی ایتالیا بتواند بوحدت برسد.
درین احوال مردی کاردان و سیاستمدار بنام کاوور برایالت پیهدومون حکم میراند این مرد توانست حقانیت ملت ایتالیا را بگوش آزادیخواهان اروپائی برساند و درین راه تاحدی توفیق یافت و در جنگ بیاری ناپلئون سوم شتافت که در عوض ناپلئون تعهد کرد که
اتریش را از ایالت لمباردی و پیهدومون بیرون کند ازینرو گاریبالدی را بیاری طلبیدند،او در جنگ بکمک فرانسویها شتافت اما در پایان مقصود آنطور که باید حاصل نشد زیرا و نیز همچنان در دست اتریشیها باقی ماند و شهر
نیس و ساووا به فرانسه واگذار و لمباردی ضمیمه ایالت پیهدومون گردید. گاریبالدی که خود در نیس تولد یافته بود آنجا را صددرصد ایتالیائی میدانست. سخت خشمگین گشت و کاوور و گاریبالدی با یکدیگر رفتاری خصمانه پیدا کردند. گاریبالدی به جزیره کاپررا بازگشت و با قداماتی پرداخت تا بتواند سیسیل و ناپل را از چنگال استعمار و بردگی برهاند.
گاریبالدی هزار تن از پیراهن سرخها را گرد آورد و بسوی سیسیل رهسپار شد و پنهانی از یاری انگلیسیها برخوردار گردید زیرا از دو ناو انگلیسی که در نزدیکی سیسیل مستقر بودند کمک گرفت و بدون دادن تلفاتی در سواحل سیسیل پیاده شد و در آنجا خطاب به پیراهن سرخها گفت “ ما در اینجا یا ایتالیا را زنده میکنیم یا خودمان میمیریم.”
آنگاه بسوی شهر پالرمو، رفت و مقدماتی که فراهم ساخته بود در تاریکی شب عدهای از گروه مردان دوره گرد را قبلاً دیده و با آنها مذاکره کرده بود. بصورت فرار از شهر
پالرمو دور شوند و نگهبانان و سربازان ناپلی پنداشتند که فراریان لشکریان گاریبالدی هستند، نگهبانان به تعقیب فراریان پرداختند و گاریبالدی و یارانش وارد شهر شدند.
روز بعد بیست هزار نفر سرباز ناراضی که از بوربونها نفرت داشتند به پیراهن سرخها تسلیم شدند از آن ببعد کار گاریبالدی بالا گرفت شهر مسینا را تصرف کرد و با نظارت دوستانه ناوهای انگلیسی بدون رویاروئی با مدافعان وارد سرزمین ناپل گشت در حالیکه پیراهن سرخها بداخل شهر میتاختند گروه گروه داوطلبان بدانها میپیوستند. گاریبالدی شهر ناپل را تصرف کرد ولی با نیروی شاهی، پادشاه ناپل که در شمال شهر متمرکز بودند باید میجنگید و سرانجام پیروزی از آن گاریبالدی و شاه ستمگر دست نشانده خارجی ( اتریشیها ) فراری گشت اما گاریبالدی متأسفانه مورد حق ناشناسی قرار گرفته و دل شکسته به جزیره کاپررا پناه برد. درین احوال جنگهای انفصال
آمریکا آغاز شده بود.
لینکلن وزیر کشور خود را مأمور کرد که از گاریبالدی بخواهد با درجه سرلشکری وارد ارتش ایالات متحده آمریکا شود ولی گاریبالدی ترجیح داد که در ایتالیا بانتظار فرصت بماند تا بتواند رفع ستم از مردم ایتالیا و در یکپارچگی ایتالیا اقدام کند.
چون در سال 1866 میان پروس و
اتریش جنگ در گرفت ایتالیائیها فرصت را غنیمت شمرده با پروس قرار داد اتحاد بستند که در پایان جنگ و نیز به ایتالیا باز گردد. گاریبالدی ازین فرصت استفاده کرد و در راه الحاق و نیز به ایتالیا به موفقیت رسیدو نقش مهمی به عهده داشت.
گاریبالدی برای رهائی رم از چنگ فرانسویها وارد این شهر شد و دست بجنگهائی زد که نتیجه چندانی نداد اما درین احوال میان پروس و فرانسه جنگی در گرفت و پیش از اینکه مرغ روحش پرواز کند، شاهد خروج نیروهای فرانسوی از شهر
رم و برقراری پایتحت ایتالیا درین شهر بود.