کاربر:رضا احمدی
|
|
الا که نور خدایی خدا کند که بیایی
مهربانا ! خدا کند تو بیایی . تا این بار چشم در چشم تو داشته باشم و چشمان بی فروغم را فروغی دوباره بخشم . اینجا کشور توست ، کشور اهل بیت علیهالسلام است . بوی علی و حسین و فاطمه (علیهم السلام) از در و دیوار آن می بارد .
مهدیا ! یوسفا ! عزیزا ! بیا که بی تو هستی سخت خاموش است . تو فریاد عطش منی . عطشی نه تقلیدی و نه تلقینی ، که برخاسته از بنیان هایی به بلندای همه تاریخ و برگرفته از طراوتی به زلالی همه فطرت ها .
عزیزا ! دیر به یادت افتادم ، می دانم . هنوز هم در بسیاری از جاهای این مرز و بوم ، رنگی از تو نیست . هیچ عذری نیست و هیچ دستاویزی نداریم ، جز اینکه بگوئیم شرمنده ایم . کور است چشمی که او را نبیند و ضرورت وجودش را که کلید معنای هستی است نیابد . آنجا که تو نیستی ، تاریخ هم رنگ می بازد . من تو را همراه آدم و نوح و ابراهیم دیدم و بشارت تو را از زبان رسول و علی و فاطمه و سجاد و صادق و عسکری ( علیهم السلام ) شنیدم . بی تو ، هستی بی روح است و تاریخ کلاف سر در گمی بیش نیست . تو مطلوب خدا و مقصود انبیاء و محبوب اولیایی . تو فریاد عطش همه اعصار و قرونی ، تو عصاره خلقتی .....
من ، تو را بر بال ملائک و گلبرگ های نیلوفر و ترانه باران دیدم .
من تو را در شکستن دیو و فروزش فرشته و هشت سال رویارویی تمامی ایمان در برابر تمامی کفر و در صلح سبز و فراق روحا... و آمدن روح الامین دیدم .
خورشید من برآی که وقت دمیدن است .
چشم انتظار ...
تعداد بازدید ها: 9007