روزی
عمر از
کعب الاحبار (از یهودیان حمیر که زمان
عمر مسلمان شدند) پرسید:« ای کعب،
تورات را از بر هستی؟»
کعب گفت:« خیلی از آن را از بَر دارم.»
مردی از گوشه مجلس گفت:« ای امیرالمؤمنین، از کعب بپرس خداوند متعال پیش از آنکه عرش خود را بیافریند، کجا بود؟ و آبی را که عرش خود را بر آن قرار داده از چه آفریده است؟»
عمر به کعب گفت:« آیا پاسخ این سؤالات را می دانی؟»
گفت:« بله، ای امیرالمؤمنین. ما در تورات می خوانیم که خداوند متعال پیش از آفرینش عرش بر صخرهای در
بیت المقدس در آسمان بوده است. هنگامی که خواست جهان را بیافریند، از آب دهانش دریاهای عمیق و امواج سرگردان پدید آمد، از صخره ای که بر آن قرار داشت عرش خود را آفرید و از باقی ماندهی صخره نیز مسجد بیت المقدس را بنا نهاد.»
در این مجلس
حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام نیز حضور داشت. این سخنان را که شنید، بر او سنگین آمد؛ با غضب از جا برخاست. عمر او را سوگند داد که بنشیند. امام آرام گرفت و نشست. عمر پرسید:« چه می گویی، ای ابوالحسن؟»
حضرت علی علیه السلام رو به کعب کرد و فرمود:« دوستان تو در آنچه که گفته اند اشتباه کردهاند؛ کتاب خداوند را تحریف کردهاند و به خداوند نسبت ناروا دادهاند.
ای کعب، آن صخرهای که تو پنداشتهای هیچگاه نمیتواند عظمت و جلال خداوند را در برگیرد و هوایی که تو گفتی نیز هیچگاه خداوند را فرا نمیگیرد. چنین نیست که صخره و هوا نیز همراه خداوند ازلی باشند؛ زیرا خداوند عزیزتر و برتر از آن است که در مکانی باشد که به آن مکان اشاره شود. خداوند آن گونه که کافران و منکران میگویند و آنگونه جاهلان گمان میبرند، نیست.
خداوند هنگامی که مکانی نبوده، بوده است؛ ولی اندیشهها این را نمیفهمند. او قدرت بیان و گفتن را به انسان آموخت که چگونه به عظمت و بزرگی او زبان باز کند. خداوند ما بر هر کاری تواناست، به همه چیز احاطه دارد و با اراده اش آنچه را خواسته، بدون نیاز به فکر و تردید، آفریده است.
او از هیچ، نوری آفرید و از آن نور تاریکی را آفرید و قدرت داشت که تاریکی را نیز از هیچ بیافریند، همانگونه که نور را از هیچ آفرید.
آن گاه دوباره از تاریکی نوری آفرید و از نور، یاقوتی آفرید به حجم هفت آسمان و هفت زمین؛
آنگاه یاقوت را برانگیخت که از هیبت و عظمت خداوند تا روز قیامت چون آبی لرزان در آمد و آنگاه از نور خویش عرش خود را آفرید و آنرا بر آب قرار داد و عرش ده هزار زبان دارد که هر زبان آن با ده هزار لغت، خداوند را تسبیح میکند.
و عرش خداوند بر آب است که آنرا مِه فرا گرفته است و این همان گفتار خداوند است که میفرماید:« و کان عرشه علی المإ لیبلوکم» _سوره هود آیه7_ (عرش خداوند بر آب قرار یافت تا شما را بیازماید.)
ای کعب، وای بر تو که به گمانت دریاها از آب دهان اوست.»
در این هنگام عمر بن خطاب خندید و گفت:« پاسخ صحیح این است. دانش نیز این است، نه آنچه تو داری، کعب!»
آن گاه عمر افزود:« روزی که ابوالحسن (حضرت علی علیه السلام) را نبینم، زنده نباشم.»
منابع:
- بحارالانوار، ج 40، ص 194، حدیث80 -------- تبنیه الخواطر
- لغت نامه دهخدا، ج 45، ص 595