-=سوال از منشاء
دین، پرسش از علت پیدایی دین است. در این
تفسیر، دین پدیده ای خارجی است که مستقل از انسان وجدای از پذیرش او وجود واقعی دارد. به بیان دیگر، دین و مقولات دینی از وجود واقعی برخوردار است. از این رو، از منبع پیدایی آن سوال می شود که در جواب آن بعضی می گویند که:=-
منشاء آن
سحر و جادو و یا
شیطان است و بعضی نیز ادعا می کنند که دین را قدرتمندان ساخته اند. همه پاسخ های داده شده مبتنی بر نوعی
جهان بینی است. اصول جهان بینی الهی این است که شخص:
- اولاً معتقد باشد
- ثالثاً خدای سبحان دارای اسماء حسنا و صفاتی است که بر پایه آنها جهان را اداره می کند.
- ثالثاً انسان در تکامل خود به هدایت الهی نیازمند است.
- رابعاً انسان می تواند به جایگاهی برسد که رهنمود الهی را دریافت کند.
بر اساس این اصول و مقدمات، دین خداست، یعنی مبدأ فاعلی دین خدا و مبدأ قابلی آن انسان است و مبدأ عالی دین، انسان با خداوند است و نیز ساختار داخلی دین، معصومانه تنظیم شده است تا انسان ها در پرتو آن ساختار به لقای الهی بار یابند.
مارکسیستها نیز دربارهی منشاء دین می گویند: قدرتمندان، دین را برای استثمار توده ها ساخته اند. بعضی نیز برای دین، منشاء روانی مانند ترس یا جهل ذکر کرده اند. پذیرش منشاء بشری دین و اینکه هر آنچه که دارای منشاء بشری است، احیاناً روال به سراغ او خواهد آمد، بعضی از جامعه شناسان را بر آن داشت که از سپری شدن دوران دین سخن گویند.
چنانکه
اگوست کنت فرانسوی برای تفکر انسان، سه مرحله ذکر می کند:
وی مدعی است که اکنون بشریت در مرحله ی علمی به سر می برد و مرحله ی ربانی، زمانی بود که از خدا و عقاید مربوط به الهیات و سرانجام از
توحید سخن به میان می آمد اما با رسیدن به مرحله ی دوم و سوم سخن گفتن از خدا و دین روانیست.