دومه الجندل منطقه آبادی بود در میان دژی محکم در فاصله 50 فرسخی شام. حاکم این منطقه، شخصی بود به نام
اکیدر بن عبدالملک که
پیامبر اکرم برای پیشگیری از کمک او به سپاهیان
روم، تصمیم به اعزام گروهی به سرپرستی
خالد بن ولید به آنجا گرفت. خالد بن ولید و سپاهش حرکت کردند و بیرون دژ کمین کردند.
در یک شب مهتابی، وقتی اکیدر با برادرش، « حسان »، و تعدادی از محافظان برای شکار از دژ بیرون آمد، با سپاه خالد روبرو شد. درگیری مختصری میان آنان رخ داد که منجر به قتل حسان و اسارت اکیدر شد و باقی سپاهش نیز به دژ پناهنده شدند.
خالد به اکیدر گفت:« اگر سپاهیانت در دژ را باز کنند و اسلحه خود را تحویل دهند، تو را نمیکشم و فقط به حضور رسول خدا میبرم.»
اکیدر دستور داد درهای دژ را باز کنند و اسلحهها را تحویل دهند. خالد همراه با اکیدر بن عبدالملک مسیحی و غنائمش (400 زره، 500 شمشیر، 400 نیزه و . . .) رهسپار
مدینه شد.
پیش از اینکه وارد مدینه شوند، خالد شنل زربفتی را که اکیدر مثل پادشاهان بر روی شانه میانداخت و به او داده بود، برای پیامبر فرستاد. چشم گروهی از دنیاطلبان به این لباس خیره مانده بود، ولی پیامبر در کمال بیاعتنایی فرمود:« لباس بهشتیان از این شگفتانگیزتر است.»
اکیدر پس از آنکه به حضور پیامبر رسید، حاضر نشد اسلام بیاورد ولی قبول کرد به مسلمانان
جزیه بدهد و عهدنامهای نیز میان او و پیامبر نوشته شد. سپس پیامبر اکرم هدیه گرانبهایی به او بخشید و
عباد بن بشیر را مأمور کرد که او را در امنیت کامل به دومه الجندل برگرداند.
منابع:
- بحارالانوار، ج21، ص246
- فروغ ابدیت، ج2، ص785
- مغازی واقدی، ج3