دو تن از پسران منوچهر یکی پس از دیگری به حکومت رسیدند .
انوشیروان پسر منوچهر زیاری
«420-423 ق / 1029-1032 م»
با مرگ منوچهر، پسر خردسالش انوشیروان به جای پدر بر تخت امارت نشست و چون کودکی بیش نبود، داییاش
باکالیجار وبهان کوهی که
سپهسالار منوچهر بود، نیابت او را بر عهده گرفت. باکالیجار همچنان خطبه به نام سلطان
محمود غزنوی خواند و برای دریافت تأیید امارت انوشیروان، پانصد هزار دینار به این امیر مال پرست غزنه که هیچ چیز جز درخشش زر، چشمانش را خیره نمیساخت، پرداخت.
حکمرانی انوشیروان بعد از پدر چندان دیری نپایید. چون به نظر میآمد که «در سرش همت ملک نیست» و چنان که باید «برنیامده است / تاریخ بیهقی 342 - 3». از این رو، باکالیجار ظاهراً با دریافت دستور و یا جلب موافقت پنهانیاش، امیر زاده نو رسیده را - که گویند خواهر زاده خود او بود - در ربیع الاول 433 ق / فوریه 1032 م« با خوراندن زهر از میان برداشت. سپس با اعلام این خبر نادرست که از »تبار مرد آویز
وشمگیر« پسری که برای امارت مناسب باشد، نیست، از جانب
سلطان مسعود قلمرو آن زیار را برای خود گرفت. سلطان، دختر باکالیجار را نیز به همسری خود برگزید.
دارا پسر منوچهر
«426-441 ق / 1034-1049 م»
با کشته شدن انوشیروان پسر منوچهر به دست باکالیجار ویهان کوهی و اعلام این خبر که کسی از خاندان زیار باقی نمانده، قلمرو
آل زیار از سوی سلطان مسعود به باکالیجار واگذار شد.
اما چندی بعد پسری از منوچهر - که ظاهراً مادرش از خاندان سلطان بود - با نام دارا به عرصه آمد که بعدها او را نیز انوشیروان گفتند. دارا پس از چند سال ضعف و ناتوانی در اداره امور، عاقبت توانست امارت آل زیار را به خاندانش باز گرداند «416 ق / 1034 - 5 م» اما همچنان، باکالیجار که مادرش را به همسری داشت، در امارت او بر کارها مسلط ماند و همچنان مورد اعتماد دربار غزنه باقی ماند و تا سالهای پایان امارت مسعود «431 ق / 1039 م» خدماتش در رفع اغتشاش ترکمانان به عنوان «والی
گرگان و
طبرستان» از جانب سلطان با خلعت و نواخت پاداش ستوده میشد.
بالاخره دارا / انوشیروان بن منوچهر، در فترت اوایل عهد
سلجوقیان فرصت پیدا کرد تا با کمک مادر، باکالیجار را از کار برکنار کند «433 ق / 1041 م». اما در همان ایام، غلبه ترکمانان بر جرجان او و مادرش را مجبور به اطاعت طغرل نمود. سردار دیلمی طغرل، مرداویج بن لیسو، با تسلط بر جرجان، به حکومت گوشههایی در طبرستان بسنده کرد. با آن که از معالی قابوس، ظاهراً چیزی به او و پدرش نرسیده بود، ولی همچون پدر به عنوان قابوس لقب
شرف المعالی داشت. همان طور از محتوای اشارت قابوسنامه که پسر عمویش، عنصر المعالی کیکاوس نوشته است بر میآید، شرف المعالی در واقعه نخجیر «ظاهراً در حدود 441 ق / 1049 م» به هلاکت رسید.
با آن که خاندان زیار پس از منوچهر و پسرش، خالی از فرزند پسر نبود، ولی ظاهراً بعضی از آنها همچون: اسکندر بن قابوس در آن ایام از جانب
غزنویان در بلاد اطراف هم متصدی حکومت بوده و هم امارت داشتند. مقارن وفات شرف المعالی از میراث
وشمگیر و قابوس دیگر چیزی برای
آل زیار باقی نمانده بود تا امارت آن به ایشان واگذار شود. مع هذا در پارهای روایات متأخر، گه گاه از امارت اسکندر بن قابوس و پسرش عنصر المعالی کیکاوس «وفات حدود 475 ق / 1082 م» م یاد شده است که قبول آنها، فرجام کار آل زیار را در ابهام بیشتر فرو میبرد مضاف بر این که آن چه از محتوای گفتار عنصرالمعالی در
قابوسنامه بر میآید آن را تأیید نمیکند.