مقدمه
پالئوزوییــک با طول مدت 340 میلیون سال (از 570 تا 230 میلیون سال پیش) طولانـیتریـن اراتم (Earathem) هاى فانروزوییک است که نام آن از دو کلمة یونانى پالئوس (Palaios )به معنى دیرینه و زئون (Zoon )به معنى موجود زنده مشتق شده و همارز فارسى آن واژه «دیرینهزیستى » است.
بررسیهاى دیرینهجغرافیایى نشان میدهد که پس از رخداد
کوهزایى کاتانگایى ،از زمان
پرکامبرین پسین تا پایان
تریاس میانى، سرزمین ایران، به عنوان یک سکوى با ثبات، با دریاى کم ژرفا پوشیده که گاه با حرکت رو به بالاى زمین و پسروى دریا به خشکى تبدیل میشد. به همین دلیل، به جز باریکههاى کافتى پرتحرک مانند
زون سنندج – سیرجان ، در دیگر نواحى ایران سنگهاى پالئوزوییک از نوع رسوبات بر قارهاى (Epicontinental) است. ولى، با وجود شرایط یکسان رسوبى، از تفاوتهاى رخسارهاى و تغییرضخامت رسوبات، چنین استنباط میشود که این رسوبات در حوضههاى رسوبى مستقل و جدا از هم انباشته شدهاند.
چینه شناسی پالئوزوئیک ایران
توالى سنگهاى پالئوزوییک ایران کامل نیست. به گفته دیگر در توالى رسوبى این دوران، نبودهاى چینهشناسى زیادى وجود دارد که ممکن است بر حسب زمان و مکان بسیار مهم و طولانى باشند. براى نمونه میتوان به نبود چینهشناسى حدود 40 میلیون سال بین سنگهاى
اردویسین –
سیلورین و یا نبود رسوبى حدود 70 میلیون سال بین سنگهاى
دونین پسین و
پرمین پیشین در کوههاى زاگرس اشاره کرد. نبودهاى چینهشناسى مورد سخن، بیشتر بدون
چینخوردگى و به تقریب در همه جا سطوح فرسایشى از نوع
دگرشیبى موازى است که گویاى حرکتهاى زمینساختى زمینزا و تغییرات سطح آب دریاها، وابسته به دو جنبش
کوهزایى کالدونین و
هرسینین است.بخش زیرین پوشش سکوى پرکامبرین پسین – پالئوزوییک ایران، رخساره سنگى مشابه با سنگهاى همزمان در کشورهاى افغانستان، پاکستان، ترکیه و عربستان دارد. به همین دلیل پذیرفته شده که از زمان پرکامبرین پسین تا پالئوزوییک پایانى، ایران قسمتى از سکوى قارهاى آفریقا – عربستان بوده که در شمال ابرقاره گندوانا قرار داشته است. افزون بر شواهد سنگچینهاى، همخوانى و شباهت قطبهاى مغناطیسى ایران مرکزى و البرز با قطبهاى مغناطیسى آفریقا – عربستان، دلیلى بر این مطلب است. گفتنى است که وجود ردیفهاى
مولاس گونه مشابه با سنگهاى پرمین – تریاس صفحة توران در بلندیهاى شمال شرقی ایران سبب شده تا کوههاى هزار مسجد –
کپهداغ لبه جنوبى صفحة توران و بخشى از صفحة اوراسیا دانسته شود و چنین تصور شود که زمیندرز
تتیس کهن، کوههاى کپهداغ را از بقیه سکوى ایران جدا میکند. ولى، یافتههاى زمینشناسى جدید نشان میدهد به جز پرمین، سنگهاى پالئوزوییک کپهداغ، رخسارة سنگى مشابه با صفحة ایران (گندوانا) دارند. به همین رو، این باور قوت میگیرد که در زمان پالئوزوییک پهنه کپهداغ همچنان بخشى از سکوى ایران – عربستان بوده و به احتمال خط مفصلى صفحه ایران و صفحه توران، در شمال کپهداغ قرار داشته است. با این حال، از جنوب غربی مشهد تا شمال شرقی فریمان، رخنمونهاى ناپیوستهاى از
پوستههاى اقیانوسى و رسوبهاى پلاژیک به سن پرمین وجود دارد که مبین یک کافت درون قارهاى، همراه با اقیانوسزایى، به سن پرمین است که کوههاى کپهداغ را از دیگر بخشهاى صفحة ایران جدا میسازد.
سنگهاى کامبرین زیرین ایران، بیشتر رخساره کولابى – قارهاى دارند. در حالى که، سنگهاى
کامبرین میانى و بالایى که پس از یک وقفه رسوبى انباشته شدهاند، نشانگر رسوبات کم ژرفاى دریایی هستند. گسترش جغرافیایى ردیفهاى
شیلى و ماسهسنگى سبز رنگ اردویسین – سیلورین محدود به البرز خاورى و شرق ایران مرکزى و جنوب شرقی زاگرس است. نبود این سنگها، به همراه توالیهاى دونین زیرین در بخشهاى گستردهاى از غرب و شمال غربی ایران، میتواند معرف حرکتهاى رو به بالاى زمین و چرخههاى فرسایشى وابسته به رخداد زمینساختى کالدونین باشد. گستردگى به نسبت زیاد سنگهاى دونین بالایى –
کربونیفر پایینى، نشانگر برقرارى دوبارة شرایط سکویى و چیرگى دریاهاى کم ژرفاست ولى، رسوبات کربنیفر بالایى در ایران وجود ندارد و نشانگر یک دوره خشکیزایى وابسته به رویداد زمینساختى هرسینین است. بر خلاف کربونیفر بالایى، گستردگى بسیار زیاد کربناتهاى شیمیایى پرمین، معرف دریازا بودن فازهاى پایانى چرخه کوهزایى هرسینین دانسته شده است. در یک نگاه کلى، در بیشتر پالئوزوییک، حوضههاى رسوبى ایران از نوع آوارى بودهاند و فقط در اواخر این دوران حوضههاى رسوبى دریایى، حاوى ردیفهاى آهکى شیمیایى توسعه بیشترى داشتهاند.
|
|
در مورد مرز پرکامبرین – کامبرین باید گفت که اگرچه در گذشته ماسهسنگهاى سُرخ سازند لالون را آغاز چرخه رسوبى پالئوزوییک ایران دانسته و سنگهاى زیر این سازند (سازندهاى بایندور، سلطانیه، باروت و زاگون)، را با عنوان اینفراکامبرین، به طور قراردادى، به پرکامبرین پسین نسبت میدادند ولى، یافتههاى فسیلى جدید، نشان داده است که بخش بالایى سازند سلطانیه داراى فسیلهاى کامبرین پیشین است. به طورى که مرز پرکامبرین – پالئوزوییک، بدون هیچگونه نشانهاى از ناآرامیهاى زمینساختى و ناپیوستگى از درون سازند سلطانیه میگذرد.
مرز بالایى پالئوزوییک ایران همچنان قابل بحث است. اگرچه پرمین به عنوان یکى از حرکتهاى تاریخ زمین (رویداد پالاتین(Palatian) ) دانسته شده، ولى رخسارههاى سنگى مرز پالئوزوییک و مزوزوییک تفاوت آشکار ندارند و در ایران، همانند پارهاى نقاط جهان، مرز پرمین و تریاس فقط با نبود رسوبى و سطوح فرسایشى مشخص است و حتى در پارهاى نواحى (جلفا، آباده، شهرضا، آمل، 000) ممکن است مرز پرمین به تریاس تدریجى باشد که با یک زون حدواسط حاوى سنگوارههاى مشترک پرمین و تریاس مشخص میشود.
واقعیتهاى چینهشناسى پالئوزوییک ایران نشان میدهد که بر خلاف بسیارى از نقاط جهان، تأثیر رویدادهاى کوهـزایــى کالدونیـن و هرسینیـن بر سکوى پالئــوزوییک ایران بسیار ناچیـز است، به گونهاى که به جـــز حرکتهاى شاغولى نشانههاى کوهزایى این رویداد، به جزچند مورد پرسشآمیز، شناخته نشده به همین رو
سنگهاى آتشفشانىپالئوزوییک ایران، گسترش چندان ندارند و پدیدههاى پلوتونیسم و دگرگونى نسبت داده شده به پالئوزوییک ایران نیاز به بازنگرى دارد. با عنایت به ماهیت رویدادهاى زمینساختى، میتوان پذیرفت که پالئوزوییک ایران دوران آرامش نسبى بوده است.
مباحث مرتبط با عنوان: