وهسودان بن محمد
«356 346 ﻫ / 967 957م»
به دنبال وفات
مرزبان بن محمد، برادرش
وهسودان بن محمد کوشید تا سلطه خود را بر قلمرو برادر تحمیل نماید، لیکن سرکردگان
دیلم ظاهرا" به برادر زادهاش ؛
جستان بن مرزبان که خود را پیشتر آماده کنار آمدن با آنها نشان داده بود، تمایل بیشتری اظهار میکردند. این مسأله اختلافهای خانوادگی شدیدی را در بین خاندان سالار پیش آورد که دستاویز نا خرسندی و تمرد در بین برخی حکام جزء محلی شد. وهسودان از آذربایجان به
طارم که پایگاه فرمانروایی محلی خاندان بنی سالار بود رفت و آن نواحی را که شامل رودبار، ابهر و زنجان هم میشد و در گذشته به پدرش محمد بن مسافر تعلق داشت، ضبط نمود.
در این حال، نا خرسندیهایی که به سبب عشرت طلبیهای جستان در سپاهش روی داد، موجب شد تا وهسودان از آن سود جسته و با تظاهر به دوستی و اظهار مهربانی با جستان ، او و یکی دیگر از برادران جستان به نام ناصر بن مرزبان را به همراه مادرشان به طارم فرا خواند. اما بر خلاف آیین و رسم جوانمردی ، آنها را دستگیر و به حبس انداخت که چندی بعد نیز به قتل رساند. به این ترتیب حکومت آذربایجان را هم که تابعی از ولایت طارم تلقی میکرد به پسرش اسماعیل داد.
اما
ابراهیم بن مرزبان در دبیل در مقابل این خدعه وهسودان خود را ، ناچار به اظهار مخالفت یافت . چنانچه جنگهایی هم بین او ، وهسودان و اسماعیل نیز در گرفت که بسیار طولانی شد. () 5 354 ﻫ / 6 965 م () شکست وهسودان و مرگ اسماعیل بی آن که موجب اعتلای قدرت ابراهیم در آذربایجان شود، به حیثیت خاندان سالاریان در آن ولایت لطمه بسیار وارد آورد. ابراهیم در مبارزه با خود، سرسختی قابل ملاحظهیی نشان داد، تا حدی که طارم که پایگاه اصلی خاندان او بود از تعرض وی مصون نماند. بالاخره کمک رکنالدوله که ابراهیم سرانجام بدو پناه برد و در دفع فتنه مسطوعه خراسان هم به یاریش آمدند و همچنین برادر زنش نیز بود، با ارسال سپاه تازهیی همراه ابن عمید، وزیر خویش به یاری وی گسیل کرد که بدین ترتیب توانست او را بر آذربایجان تسلط بخشد . با آن که ابن عمید کوشید تا رکن الدوله را به ضمیمه کردن این ولایت به قلمرو خویش تطمیع کند، ولی رکنالدوله حاضر به ادامه توقف وی در آذربایجان و نقض عهد دوستی با خاندان سالار نشد.
ابراهیم نیز چون بار دیگر با مخالفت وهسودان و لشکرکشی مجدد او به آذربایجان مواجه شده بود و در مقابل تهدید دایم عموی خویش، از عهده حفاظت تمام ولایت بر نمیآمد ، با وهسودان از در دوستی در آمد و قسمتی از قلمرو پدرش را بدو وا گذاشت. (356 ﻫ / 967 م). خود او هم چون نظیر برادرش جستان به لذتهای زندگی در حرمسرا، بیش از محنتهای زندگی جنگی علاقه نشان میداد، به همین دلیل جنگجویان دیلم را از اطراف خود پراکنده ساخت. به این ترتیب اکراد سپاه نیز در اطراف ولایت با وی از در ناسازگاری درآمدند، ابو دلف شیبانی فرمانروای
اران و
ابوالهیجاء روادی ، حاکم ولایت اهر از حکم وی سرباز زدند. عاقبت ابوالهیجاء با کمک کردهای خویش، ابراهیم را به اسارت در آورد و با حبس و قتل او ( حدود 370 ﻫ / 980 م) به قدرت سالاریان در آذربایجان خاتمه داد.