وحی پيامبران
|
|
در وحی انبیاء یک مطلب که مسلم است این است که این وحی معلم داشته یعنی بدون معلم نیست ولی معلم غیر بشری و غیر طبیعی. بنابراین اگر شخصی هر چه کار فوق العاده انجام بدهد که این جهت در آن نباشد که او واسطه است که از بیرون وجود خودش گرفته است نمی توانیم اسمش را وحی بگذاریم، می خواهد ابتکار باشد می خواد نباشد، هر چه می خواهد باشد این وحی نیست. جنبه ی دوم که باز در وحی مسلماً می شود این را منظور کرد حالت استشعار است یعنی در حالیکه می گیرد متوجه است که از بیرون دارد می گیرد. مثلاُ یک الهاماتی گاهی به افراد یم شود بدون اینکه خود فرد هم علتش را بفهمد. بدیهی است که این الهامات هست. انسان همین قدر می بیند که یک دفعه در دلش چیزی القاء شد، احساس می کند یک چیزی را درک کرد بدون اینکه بفهمد که آن چیست. این خودش یک نوع القاء است، یک نوع الهام است. ولی در وحی حالت استعشار هست یعنی آن کسی که به او وحی می شود می فهمد که دارد از آنجا تلقی می کند و حتی در قرآن این طور وارد شده که پیغمبر اکرم از ترس اینکه آنچه می گیرد فراموش کند از این طرف هنوز جمله هایی که می رفت تمام نشده بود از سر می گرفت تکرار می کرد آیه نازل شد. شتاب نکن هنوز داشت از این طرف می گرفت، از این طرف دیگر داشت تکرار می کرد یعنی این مقدار مستعشر بود به حالتی که برایش رخ می دهد غیر استشعاری نبوده.
نکته سومی که مادر وحی انبیاء از زبان خود انبیاء می فهمیم این است که آنها یک موجود دیگری را غیر از خدا به عنوان فرشته ادراک می کرده اند که او باز واسطه ی وحی بوده است. ما باید به وجود وحی ایمان داشته باشیم لازم نیست بر ما که حقیقت وحی را بفهمیم.
تعداد بازدید ها: 12286