شك نيست كه پيامبران براي هدايت مردم به راه راست و براي سعادت و نجات مردم و خير و صلاح و فلاح مردم مبعوث شده اند. در قرآن كريم ضمن اينكه به همه ي اين معاني اشاره يا تصريح شده، دو معني و دو مفهوم مشخص ذكر شده كه مي رساند هدف اصلي، اين 2 امر است،يعني همه ي تعليمات پيامبران مقدمه اي است براي اين دو امرکه عبارتست از:
شناختن خدا و نزديك شدن به او
برقراري عدل و قسط در جامعه ي بشري.
دعوت به سوي خدا تنها چيزي است كه مي تواند هدف اصلي به شمار آيد. دعوت به خدا و شناختن او و نزديك شدن به او يعني دعوت به توحيد عملي اجتماعي.
در ين جا چند گونه مي توان نظر داد:
1- پيامبران از نظر هدف ثنوي بوده اند، يعني دو مقصد مستقل داشته اند:
يكي از اين دو مقصد به زندگي اخروي و سعادت اخروي بشر مربوط است ( توحيد نظري و توحيد عملي فردي)
ديگري بر سعادت دنيوي او ( توحيد اجتماعي). پيامبران از آن نظر كه در انديشه ي سعادت دنيوي بشر بوده اند به توحيد اجتماعي پرداخته اند و از آن جهت كه مي خواسته سعادت اخروي بشر را تامين كنند به توحيد نظري و توحيد عملي فردي كه صرفاً روحي و ذهني است پرداخته اند.
2- هدف اصلي، توحيد اجتماعي است. توحيد نظري و توحيد عملي فردي مقدمه ي لازم توحيد اجتماعي است. توحيد نظري مربوط به شناخت خداوند است.
3- هدف اصلي، شناختن خدا و نزديك شدن و رسيدن به اوست. توحيد اجتماعي مقدمه و وسيله ي وصول به اين هدف عالي است زيرا در جهان بين توحيدي، جهان ماهيت " ازاويي" و " به سوي اويي" دارد از اين رو كمال انسان در رفتن به سوي او و نزديك شدن به اوست.
4- نظريه ي چهارم اين است كه همچنين كه در نظريه سوم آمده است:
غايت انسان و كمال انسان، بلكه غايت و كمال واقعي هر موجودي، در حركت به سوي خدا خلاصه مي شود و بس.
ادعاي اينكه پيامبران از نظر هدف ثنوي بوده اند
شرك لايغفر است هم چنان كه ادعاي اينكه هدف نهايي پيامبران فلاح دنيوي است و فلاح دنيوي جز بر خورداري از مواهب طبيعت و زندگي در سايه ي عدل و آزادي و برابري و برادري نيست،
ماده پرستي است.
ولي برخلاف نظريه سوم ارزش هاي اجتماعي و اخلاقي با اينكه مقدمه و وسيله ي وصول به ارزش اصيل و يگانه ي انسان يعني خداشناسي و خداپرستي است فاقد ارزش ذاتي نيستند.
ارزش هاي اخلاقي و اجتماعي نسبت به معرفت حق و پرستش حق، از نوع دوم است.