معاویه
مروان بن حکم، والی
مدینه، را فرا خواند و نظر او را درباره
حسین و این که چگونه با او رفتار کند پرسید.
مروان گفت:« نظر من این است که او را با خود به
شام ببری و از اهالی
عراق جدا کنی و دست اهل عراق را از او کوتاه نمایی.»
معاویه گفت:« به خدا سوگند، هدف تو این است که از دست او راحت شوی و او را وبال گردن من کنی؛ اگر با او صبر و مدارا پیشه کنم، بر چیزی صبر کرده ام که ناخوشایند من است و اگر در حق او بدی کنم، با او قطع رحم کردهام.»
پس امام را در همان مدینه باقی گذاشت.
مراجعه شود به: