امام حسین علیه السلام در عصر
عاشورا وقتی همه یارانش شهید شدند و پیش از اینکه به میدان برود، فرزندش
عبدالله را در آغوش گرفت. در این هنگام مردی از بنی اسد تیری پرتاپ کرد و آن کودک را به شهادت رساند.
امام علیه السلام دست خود را از خون نوزاد پر کرد، خونها را به آسمان پاشید، و قطرهای از آن به زمین باز نگشت. آنگاه عرضه داشت:« پروردگارا! خیر ما را در این خون قرار ده و انتقاممان را از این ستمگران بگیر.»
آن گاه آن کودک را در کنار دیگر شهدا قرار داد.
در روایت دیگری آمده است:
امام علیه السلام کنار خیمه ها آمد و به
زینب گفت:« فرزند کوچکم را نزد من آرید تا با او وداع کنم.»
آنگاه او را گرفت و صورتش را نزدیک برد تا او را ببوسد. در این هنگام
حرملة بن کاهل اسدی تیری رها کرد. تیر گلوی کودک را درید و او را به شهادت رساند.
امام به زینب فرمود:« کودک را بگیر.» آن گاه دست خود را زیر گلوی او گرفت و چون دستش پر از خون شد، به سوی آسمان پاشید و فرمود:« چون خدا بلاهایی را که بر من فرود میآید، میبیند، تحملشان بر من آسان است.»
منابع:
- ارشاد مفید، ج 2، ص 108.
- نفس المهموم، ص 349.
مراجعه شود به: