مکانیسمهای دفاعی (Defense Mechanisms)
مکانیسمهای دفاعی عبارت است از واکنشهای ناخودآگاه خود (من) به عنوان قسمتی از شخصیت به منظور کاهش اضطراب از طریق تغییر مسیر در ادراک واقعیت. (تعریف واقعیت) |
نگاه اجمالی
- آیا تا به حال کلمات حقیقت و واقعیت را شنیدهاید؟
- آیا خودتان را فردی واقع و حقیقت جو میشناسید؟
- رفتار و گفتارتان در موجه با حقایق و وقایع چگونه است؟ بویژه اگر این حقایق و وقایع غیر قابل قبول و اضطراب آور باشند؟
یکی از مباحثی که
فروید (Freud) در نظریه شخصیتیاش بیش کشید بحث مکانیسمهای دفاعی پیوند محکمی با موضوعات ناکامی (Frustration) ،
اضطراب (َAnxiety) ، (Mental Disorder) دارد ولی این بدان معنی نیست که این مکانیسمها نه فقط در افراد نابهنجار و دچار اختلال دیده میشود، بلکه افراد سالم و بیمار برای حفظ یکپارچگی خود در مقابل و حقایق ناگوار (نظیر آرزوها ، خواسته ، افکار و رفتار) بصورت
ناخودآگاه (ناهوشیار) باتفاوت در میزان بکارگیری ، از آنها استفاده میکنند، و فقط میتوان آنها را بصورت غیر مستقیم در رفتار دیگران استنباط کرد.
یک مثال
متن زیر مصاحبه یک مشاور با زن آمریکایی بنام
آنجلا 46 ساله است که دچار دورههای افسردگی میباشد. او در این دورهها مورد بدرفتاری و سوء استفاده
شوهر الکلی خود قرار میگیرد، به همین علت به تازگی شوهرش را ترک کرده است ولی باز هم احساس میکند شوهرش جذابیت دارد (گرایشهای دو گانه تنفر و عشق). او در طی مصاحبه این
دو سو گرایی (ََAmbivalence) را بصورت ناخودآگاه (ناهوشیار) نشان میدهد:
|
...
|
م : چه احساسی نسبت به شوهرت داری؟
|
ب : وقتی فیل (شوهر بیمار) مست میکند، واقعا پست میشود. چند وقت قبل با یک لامپ سرم زد و جمجمهام دچار شکستگی شدم.
|
م : پس واقعا سوء رفتار دارد؟
|
ب : گاهی هم خیلی متین میشود.
|
م : خوب ، این جنبه دیگر شوهرت است؟
|
ب : معمولا آدم پست و بدی است. دیگر نمیتوانم تحمل کنم. همان دو سال پیش که با یک لامپ به سرم زد، باید جدا میشدم.
|
م : میخواهی بگویی این دو سال وقت تلف کردهای؟
|
ب : بعد از هر دعوا همیشه ناراحتی را از دلم در میآوره. او واقعا معشوق خوبی است.
|
م : پس فیل (شوهر بیمار) برایت هنوز جذاب است؟
|
ب : البته این پستیها و بد رفتاریهای او را جبران نمیکند. اگر احساستان جریحهدار شود روی همه چیز اثر میگذارد.
|
م : هر وقت چیز بدی راجع به شوهرتان میگوید و من با شما موافقفت میکنم، شما برعکس از او تعریف میکنید؟
|
ب : (با تعجب) من این کار را میکنم؟
|
م : فکر میکنم هنوز او را دوست دارید؟
|
ب : (گریه میکند.) اما این دوست داشتن خانمها خوب نیست و به من آسیب میزند. عمیقا میدانم که کار درستی کردهام که ترکش کردم ولی الان به شدت احساس تنهایی میکنم.
|
خود و مکانیسمهای دفاعی
فروید در یک تقسیمبندی کلی از ساختار شخصیت آن را به سه قسمت نهاد (Id) ، خود (Ego) ، فراخود (Super Ego) تقسیم کرد که در آن تمام نهاد و قسمت زیادی از خود و فراخود جز ناهوشیار (ناخودآگاه) هستند. از نظر فروید ،
روانکاوی نهاد جایگاه تمام غرایز است که همیشه تمایل شدیدی به اجرای خواستههایش دارد. فراخود نیز جایگاه اخلاقیات (یا همان
وجدان) است و همیشه تمایل شدیدی به اجرای دستورات اخلاقیتش دارد. بین نهاد و فراخود ، خود به عنوان جایگاه تصمیم گیری از روی واقعیات و تفکر قرار دارد.
خود در خدمت دو ساختار قبلی نهاد و فراخود است و بین خواستههای افراطی و متعارض نهاد و فراخود میانجیگری و مصالحه میکند. در واقع خود با توجه کردن به اصل واقعیت (حقایق بیرونی و محیط) خواستههای نهاد را با استفاده از مکانیسمهای دفاعی کنترل و در مسیر درست که برای فراخود نیز قابل قبول باشد، هدایت میکند. آنها ابرازی در دست خود هستند تا خود بتواند جلو خواستههای بیپایان و از روی غرایز و بیمنطق نهاد را بگیرد و در عین حال با توجه به واقعیت و اخلاق خواستههای نهاد را بصورت معقول و جامعه پسند برآورده سازد. اگر این مکانیسمها نباشند یا کارایی خود را از دست بدهند نهاد (غرایز) خود را مغلوب ساخته و شخصیت فرد را درهم میشکنند.
اضطراب کلید استفاده از مکانیسمهای دفاعی
اضطراب (Anxiety) چیزی نه چندان متفاوت با
ترس (Fear) است، اما آن ترسی است که موضوع ترس مشخص نیست. بدین معنی که شخص نمیداند اضطراب و احساسات حاصل از آن توسط چه منبع یا شی در او بوجود میآید. از دیدگاه فروید (و روانکاوی) اضطراب حاصل نبرد نیروهای متضاد ساختار شخصیت (نهاد و فراخود) است که بر خود تحمیل میشود و هرچه این تضاد بیشتر باشد به همان نسبت بیشتری توسط فرد تجربه خواهد شد.
اضطراب یک علامت خطر است، مبنی بر اینکه جریان بر وفق مراد نیست. بدین ترتیب اضطراب فرد را آگاه میکند که خود مورد تهدید است و اگر کاری صورت نگیرد ممکن است از هم پاشیده شود. خود برای خنثی یا کم کردن اضطراب (تهدید) باید تعارض میان خواستههای نهاد و سختگیری فراخود (اخلاقیات) را کاهش دهد. بدین ترتیب مکانیسمهای دفاعی به عنوان ابزاری برای کاهش اضطراب و تنش ناشی از خواستههای نهاد و دستورات فراخود اطراف خود مورد استفاده قرار میگیرند.
ویژگی مشترک مکانیسمهای دفاعی
تعریف واقعیت
مکانیسمهای دفاعی برای حفاظت از خود در مقابل تعارض و اضطراب ناشی از تعارض واقعیتها را تحریک کرده (تغییر میدهند) بدین ترتیب
ادراک ما از واقعیت همان چیزی نیست که در واقعیت وجود دارد بلکه ما از واقعیت تصویر و ادراکی تغییر یافته بدست میآوریم. در واقع هنگام بکارگیری این مکانیسمها شخص به خودش دروغ میگوید، یک دروغ زیرکانه آنچنان که شخص آن را ادراکی واقعی و تفسیر حقیقی به حساب آورده ، قبول میکند.
عمل در سطح ناهوشیار
درک و قبول این واقعیت که حقایق بصورت تحریف شده (تغییر یافته) ادراک میشوند (آن هم بدست خودمان) خیلی سخت است، انسان که از دروغ و دروغگو بیزار است، چطور ممکن است، آن را بر علیه خودش بکار ببرد؟ خصوصیتی که باعث میشود تحریف واقعیت مورد قبول واقع شده ، عین واقعیت به حساب میآیند، این است که تمام این مکانیسمها (ابزارها و واکنشها) در سطح ناخوداگاه عمل میکنند.
بدین معنی که تفسیر و ادراکی که ما از واقعیتها در حوزه
خودآگاهی و هوشیاری خودمان داریم، در اصل تفسیر تحریف شدهای است که از ناخودآگاه سرچشمه میگیرند و به آن هیچگونه آگاهی و دسترسی نداریم. در واقع اثر بخشی و کارایی این مکانیسمها در حفظ یکپارچگی خود در مقابل تعارضها و اضطراب ناشی تعارضها در همین آگاهی و عدم هوشیاری نسبت به تحریفها است.
اختلالات روانی و مکانیسمهای دفاعی
استفاده مداوم و مکرر از مکانیسم های دفاعی
کارکرد مکانیسمها کاهش اضطراب افراد است، اما زمانی که یک یا تعدادی از مکانیسمهای دفاعی بطور مکرر و پیوسته استفاده شوند باعث
اختلالات روانی (شدید یا خفیف) میشوند. بدین صورت که نوع تفکر و رفتار انسان تحت تاثیر نوع ادراکات و تفسیرها از واقعیت است. هرچه تحریف بیشتری توسط مکانیسمهای دفاعی بر واقعیتها اعمال شود، به همان میزان تفکر و رفتار فرد متناسب با واقعیت نخواهد بود (رفتار و تفکر فرد مختل و بیمارگونه خواهد بود).
شکستهای مکانیسم دفاعی
مکانیسمها همچون سدی در برابر
رودخانه خروشان هستند و زمانی که کارایی یا توان مقاومت در برابر خواستهها و تعارضات میان نهاد و فراخود را نداشته باشند، "خود" به عرصه هجوم خواستههای (غرایز) غیرمنطقی نهاد و اخلاقیات افراطی فراخود شده به توسط
اضطراب آسیب میبیند، تا جایی که فرد نمیتواند بطور مناسب با تقاضای زندگی روزمره (شخصی و اجتماعی) منطبق شود. بدین ترتیب در آسیبهای خفیف خود فرد دچار
اختلالات اضطرابی ، تبدیلی و ... (Anxiety Conversion …) یا بطور کلی نوروز (Neurosis) و در آسیبهای شدید خود فرد دچار اختلالات پسیکوز یا
روان پریشی (Psychosis) میشود.
مباحث مرتبط با عنوان