روزی
منصور دوانیقی به
حضرت صادق علیه السلام گفت: « تصمیم گرفتهام که
مدینه را خراب کنم و یک نفر از مردمش را هم زنده نگذارم.»
حضرت صادق علیه السلام به منصور فرمود:« چارهای نمیبینم جز آنکه تو را نصیحتی کنم. اگر خواستی بپذیر و اگر نخواستی نپذیر.
از نیاکان تو سه نفر در سه موقعیت قرار گرفتند و رفتار درستی کردند. به هر یک از آنان که خواستی اقتدا کن:
یکی حضرت ایوب بود که سختی دید و صبر ورزید؛ دیگری حضرت سلیمان که به او ملک و سلطنت داده شد و او شکر کرد؛ سومی حضرت یوسف بود که وقتی به قدرت و حکومت رسید از گناه برادرانش درگذشت و آنها را بخشید.»
منصور با شنیدن این سخنان گفت: « از تصیمم خود منصرف شدم.»