1- افلح، غلام
حضرت امام محمد باقر علیه السلام، میگوید:
با مولایم به
مکه رفتیم. وقتی داخل
مسجد الحرام شدیم و چشم امام به
خانه خدا افتاد، صدای گریه اش بلند شد.
من گفتم:« پدر و مادرم فدای شما! مردم شما را نگاه میکنند. خوب است صدای خود را کمی پایین بیاورید.»
امام فرمود:«وای بر تو، ای افلح! چرا گریه نکنم؟ گریه میکنم تا شاید خداوند به من نظر رحمت افکند و فردای
قیامت سعادتمند شوم.»
سپس به
طواف خانه خدا پرداخت و پشت
مقام ابراهیم به نماز ایستاد. وقتی سر مبارکش را از سجده برداشت، دیدم سجدهگاهش از اشک چشمانش خیس شده است.
2-
حضرت امام جعفر صادق علیه السلام میفرماید:« پدرم در نیمههای شب به درگاه خداوند تضرّع و زاری میکرد و عرضه میداشت:« خداوندا! مرا امر کردی، من فرمان نبردم. مرا نهی کردی، دست برنداشتم. اینک این منم، بندهی تو که هیچ عذری در پیشگاهت ندارم.»
منابع:
بحار الانوار، ج 46، ص 290، ح 14.
مراجعه شود به:
عبادت امام باقر علیه السلام