عنوان : معرفی دانشمند: آورئولوس پاراسلسوس کاربر :حسین خادم
آورئولوس پاراسلسوس ، پرشک و کیمیادان سوئیسی.
در 17 دسامبر سال 1493 متولد شد. نام واقعی وی `تئوفراستوس بومتاستوس فون هوهنهایم` بود ولی به پاراسلسوس مشهور شد. وی معتقد بود که هدف از کیمیا نباید فقط برای پیدا کردن روشهایی برای ساختن طلا باشد ، بلکه باید داروهایی تهیه کرد که در درمان بیماریها سودمند باشد. قبل از زمان پاراسلسوس دانش پزشکی اصولا بر پایه تشریح و گیاهشناسی بنا شده بود و داروهایی که استفاده می شد بیشتر ریشه گیاهی داشت ، لکن او شیمی را نیز به آن افزود. وی نخستین کسی است که اهمیت داروهای شیمیایی را در مقابل داروهای گیاهی یادآور شدئ. ضمنا باید به نکته ای توجه داشت و آن اینکه داروهای او بهتر جواب می داد. ولی چه بسا در مواقعی داروهای وی نتایج رضایت بخشی هم نمی داد.
عنوان : هرمان جوزف مولر کاربر :حسین خادم
هرمان جوزف مولر محقق در امر ژنتیک از آمریکا:
مولر برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی در سال ۱۹۴۶میلادی به خاطر کشف امکان ایجاد مصنوعی جهش در ژنها محسوب میشود. او نخستین فردی بود که کشف کرد ، تابش اشعهایکس میتواند سبب جهش ژنی شود. شروع ژنتیک توسط `گرگور مندل` و با مقالهای بود که وی در سال ۱۸۶۶در مجموعه مقالات انجمن علوم طبیعی در مورد نخود فرنگی، به چاپ رساند.
تا سال ۱۹۰۰میلادی طول کشید تا سایر زیست شناسان مانند هوگو، کورنس و شرماک اهمیت کارمندل را درک کنند واین علم پس از رکود طولانی توالی دوباره یافت.
در سال ، ۱۹۰۳ساتن پیشنهاد کرد که ژنها روی کروموزومها قرار دارند.
در سال ، ۱۹۰۹یوهانس پیشنهاد کرد عوامل مندلی ژن نامیده شدند.
در سال ، ۱۹۱۰مورگان آزمایشهای زیادی بر روی مگس سرکه انجام داد.
در سال ، ۱۹۲۷مولر کشف کرد اشعه ایکس ایجاد موتاسیون (جهش) در مگس سرکه میکند.
در سال ، ۱۹۴۱بیدل و تاتوم پیشنهاد کردند هر ژن فعالیت یک آنزیم را کنترل میکند.
در سال ، ۱۹۴۴کتاب زندگی چیست توسط یک فیزیکدان به نام شرودینگر انتشار یافت.
عنوان : ادوارد کالوین کندال کاربر :سمیه فرشباف
سلام
کندال، یکی از برندگان جایزه نوبل پزشکی و فیزیولوژی ۱۹۵۰محسوب میشود. موضوع تحقیق کندال و همکارانش در مورد ساختار شیمیایی و آثار زیستی هورمونهای قشر آدرنال بود. اهمیت قشر غده آدرنال از مغز یا مدولای آن بیشتر است. بطوریکه برداشتن این بخش موجب مرگ میشود در حالیکه تخریب و یا برداشتن بخش مدولا فقط اختلالاتی را ایجاد میکند.
قشر غده آدرنال هورمونهایی با عنوان کورتیکوستروئید را تولید میکند که از جنس استروئید هستند. قشر آدرنال به ترتیب از خارج به داخل از سه لایه تشکیل شده که بخش گلومرولا، فاسیکولا و رتیکولا سه لایه یاد شده را تشکیل می دهند.
بخش گلومرولا که نسبتا نازک بوده و ترشح مینرالوکورتیکوئیدها مانند آلدوسترون را بر عهده دارد ، در متابولیسم ترکیبات معدنی بویژه سدیم و پتاسیم نقش دارد.
بخش فاسیکولا که ضخامت بیشتری دارد و ترشح گلوکوکورتیکوئیدها مانند کورتیزول و کورتیکوسترون را بر عهده دارد که بر متابولیسم مواد قندی اثر گذاشته و قند خون را زیاد میکند. همچنین بر متابولیسم پروتئینها و چربیها نیز نقش دارد.
و بخش رتیکولا که در مجاورت قسمت مرکزی غده آدرنال قرار دارد ترشح آندروژنها را بر عهده دارد و فعالیت آنها شبیه هورمونهای جنسی نر و ماده میباشد. هورمونهای قشر آدرنال دارای دو اثر مهم مینرالوکورتیکوئیدی و گلوکوکورتیکوئیدی و اثرات ضعیف آندروژنی هستند. تقریبا تمام اثرات گلوکوکورتیکوئیدی مربوط به کورتیزول و اثرات مینرالوکورتیکوئیدی مربوط به آلدوسترون است.
عنوان : معرفی دانشمند: فلورانس نایتینگل کاربر :سمیه فرشباف
`فلورانس نایتینگل` مشهور به بانوی چراغ به دست انگلیسی و بنیانگذار پرستاری نوین
پدرش `ویلیام ادوارد شور` یکی از اعضای اشراف زاده دربار به شمارمیرفت و فلورانس کوچک، در یک خانه بزرگ و راحت دوران کودکی خود را گذراند. در نامههای محرمانهای که از او یافت شده نوشته `از کودکی برای خدمت به بیماران و بیپناهان الهاماتی از سوی خداوند به قلبم میرسید.` هرچند در رشته پرستاری تحصیل نکرد اما علاقه زیادی به درمان بیماران داشت. در سال ۱۸۵۳که جنگ میان ترکیه و روسیه آغاز شد، فرانسه و انگلیس به یاری ترکیه شتافتند و سربازان خود را به جنگ اعزام کردند.
در آن زمان تیتر روزنامههای `تایمز لندن` خبر از جنگ و توصیف اوضاع وخیم بیمارستانهای نظامی انگلیس را میداد. در این گزارشها آمده بود تنها ۲۰پرستار در جبههها فعالیت میکنند، بیمارستانی وجود ندارد و حتی باند برای پانسمان هم نیست.
با انتشار این گزارشهای جنجال برانگیز، فلورانس از وزیر جنگ انگلیس درخواست وسایل و امکانات بهداشتی کرد و سپس با همراهی ۳۴پرستار زن با شجاعت تمام پا به اعماق خاک ترکیه گذاشت و به یاری مجروحان شتافت. شبها با فانوسی کوچک در راهروها و اتاقهای مجروحان آهسته راه میرفت، سربازان با دیدن او احساس آرامش میکردند. برای آنان نامه مینوشت، اخبار جنگ را بیان میکرد و همدم مهربانی برای مجروحان جنگی بود.
فلورانس با چهرهای آرامبخش برای اینکه سربازان دست از میگساری بردارند، اتاقی برای مطالعه و بازیهای سالم آنان راهانداخت.
او بر اثر کار مداوم و همدمی با بیماران دچار تب وحشتناکی شبیه تیفوس یا مالاریا شد که در آن هنگام قربانیان زیادی را به کام مرگ کشانده بود و فلورانس نیز بر اثر این بیماری بشدت ضعیف شد. جنگ پایان یافت و او به لندن بازگشت. هرچند میخواست گمنام بماند اما نامش بهعنوان فرشته سر زبانها بود ولی برای اینکه خود را از چشم دیگران دور نگه دارد، بگونهای خود را پنهان کرد که گویی مرده است.
فلورانس همراه `ویلیام فار` یک پزشک نظامی و فرد نیکوکاری به مدت ۲۰ سال برای بهبود وضعیت بیمارستانها و نظام آموزشی پرستاران تلاش کردند. این پرستار جنگی که چندین کتاب درباره مراقبتهای پرستاری نوشت معتقد بود بیمار به هوای سالم، نور، گرما، پاکیزگی، استراحت و غذای خوب نیاز دارد.
نایتینگل، نخستین مدرسه عالی آموزش پرستاری را سال ۱۸۶۰در بیمارستان `سن توماس` لندن راهاندازی و مدیریت کرد. هرچند سلامت جسمانی او تحلیل رفته بود اما شهرتش از لندن به آمریکا و هند نیز رسید بگونهای که یک معمار و تاجر لیورپولی بهنام `ویلیام راتبون` در سال ۱۸۶۰مبلغ زیادی در اختیار فلورانس گذاشت تا یک بیمارستان بسازد.
بیمارستانهایی که او ساخت مطابق استاندارد و الگوی بهداشتی بود و طبقات مختلف آن به بخشهای ویژهای مثل زنان و زایمان، روان، کودکان و جراحی اختصاص داشت. چند سال کار مداوم و سخت پس از جنگ، توان او را بسیار تضعیف کرد بگونهای که در آخرین سالهای عمر نابینا شد و نمیتوانست مانند گذشته به وظایف خود عمل کند تا اینکه در ۱۳آگوست ۱۹۱۰در لندن چشم از جهان فرو بست.
عنوان : معرفی دانشمند: فیلیپ پینل کاربر :سبحانی
!
تولد فیلیپ پینل ، پزشک فرانسوی
وی در 20 آوریل سال 1745 بدنیا آمد. هنگامی که به طبقه بندی بیماریها می پرداخت. به امراض روحی علاقه مند شد.
سابقا در اغلب آیین ها ، چنین می پنداشتند که دیوانگان افرادی هستند که اجنه و شیاطین و ارواح در آنها حلول کرده اند و همه نوعی احترام برای آنها قائل بودند، ولی درمانی صورت نمی گرفت.
بیمارستانهایی هم که بعدا برای دیوانگان به وجود آمد بی شباهت به زندانهای اعمال شاقه نبود. حتی اشخاص به اصطلاح عاقل ، غالبا رفتن به آنجا و سر یه سر گذاشتن با آنها و تماشای حرکات عجیب و غریب آنان را نوعی تفریح و سرگرمی می دانستند.
پینل در کتاب خود موسوم به بیماریهای روانی چنین متذکر شد که دیوانگی هم نوعی بیماری است، منتهی بیماری از نوع روان نه جسم ، و باید آنها مداوا شوند. و همیشه همان توجهی را که نسبت به مداوای مبتلایان به امراض جسمی به عمل می آورد، نسبت به آ؛نان نیز معمول می داشت.
به علاوه وی نخستین کسی بود که گزارشهای مربوط به بیماران روانی را ثبت می کرد. گرچه در آن عصر روش وی مورد قبول قرار نگرفت، لکن نیم قرن بعد جای خود را در علم پزشکی باز کرد. فروید با کارهای خود نظریه های مربوط به بیماران روانی را تا حد زیادی بسط داد.