پدر مطلّب، عبد مناف بن قصی است که عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام می باشد و دارای چهار پسر بوده است.
پسران او هاشم و عبدالشمس هستند که همراه با هم متولد شدند و دو پسر دیگر او مطلّب و نوفل می باشند و از شدّت جمال به هاشم و مطلب ‹‹البدران›› ‹‹ دو ماه›› می گفتند و بین هاشم و مطلّب نهایت ملاطفت و اخوّت بر قرار بود.
وقتی هاشم سلمی دختر عمرو بن زید بن لبید از قبیله بنی النجار
مدینه را به همسری گرفت عمرو به هاشم گفت: دخترم سلمی را به تو دادم بدان شرط که اگز از او فرزندی بوجود آید همچنان در مدینه زندگی کند و کسی او را به مکّه نبرد و چون سلمی به عبدالمطلب حامله شد هاشم او را از
مکه به مدینه آورد تا در آنجا وضع حمل کند و خود عازم سفر به شام شد که در همین سفر شام وفات نمود.
سلمی نیز فرزند خود را به دنیا آورد و او را شیبه گفتند و سلمی او را تربیت نمود تا بزرگ شده و چنان صفات زیبا و فضایل نیکو از او ظاهر شد که او را شیبة الحمد یعنی ‹‹ شیبه پسندیده›› نامیدند.
در این هنگام عموی شیبه، مطلّب که در مکّه بزرگ قوم خود و کلید خانه کعبه و منصب سقایت و رفادت را داشت به مدینه آمد و برادرزاده خویش را بر شتر خویش سوار نموده به مکّه آورد قریش چون او را دیدند گمان کردند که مطلّب در سفر مدینه غلامی خریده و با خود آورده است.
لذا شیبه را
عبدالمطلب نامیدند و به این نام مشهور شد و از آن پس مطلّب جامه های نیکو بر عبدالمطلّب پوشانید و او را در میان عبدمناف عظمت داد و هنگام وفات، منصب رفادت و سقایت و دیگر امور از مطلّب به عبدالمطلب منتقل شد.
منابع:
منتهی الامال