مصعب بن عمیر از قبیله بنی عبدالدار و از اصحاب بزرگ
رسول خداست. وی از خانواده ای ثروتمند و یکی از زیباترین جوانان مکه بود. پدر و مادرش به او علاقه فراوانی داشتند و هر گونه امکاناتی را در اختیارش گذارده بودند؛ طوری که قبل از بعثت به زیبایی و ثروت شهرت داشت و پیامبر میفرمود: در مکه کسی را زیباتر و خوشلباستر و متنعمتر از مصعب ندیدم. هنگامی که پیامبر دعوت عمومی خود را اعلام فرمود، مصعب اولین کسی بود که ایمان آورد. البته از ترس خانواده و خویشاوندانش اسلامش را پنهان داشت و پنهانی نزد پیامبر رفت و آمد میکرد؛ اما یک روز
عثمان بن طلحه او را در حال نماز دید و به خویشاوندانش خبر داد. آنها مصعب را گرفتند و به جرم مسلمان شدن حبس کردند. پس از مدتی توانست از دست آنها برهد و همراه با دیگر مهاجران به
حبشه مهاجرت کند؛ اما پس از مدتی زودتر از بقیه به
مکه نزد پیامبر بازگشت.
پس از پیمان عقبه که گروهی از مردم یثرب (مدینه) با پیامبر بیعت کردند،
اسعد بن زراره به نمایندگی از آنان از پیامبر خواست تا برایشان شخصی را بفرستد که به آنها قرآن تعلیم کند و دستورات دیگر اسلام را بیاموزد.
پیامبر نیز مصعب را برای تعلیم و تربیت آنان فرستاد. در اثر تبلیغات و تعلیمات این مبلغ توانا، کمکم عدهای جذب اسلام شدند و ایمان آوردند. وی برای مردم قرآن تلاوت میکرد و دستورات اسلام را بیان مینمود؛ به گونهای که مسلمانان در غیاب پیامبر دور هم جمع میشدند و نماز اقامه میکردند.
در اینجا نمونهای از طرز تبلیغ مصعب را بیان میکنیم: « روزی مصعب همراه اسعد بن زراره وارد باغی شدند که در آن، سران قبایل یثرب، مانند
سعد بن معاذ و
اسید بن خضیر حضور داشتند.
سعد به اسید گفت: شمشیر خود را از نیام بیرون بیاور و به سوی آنها برو و بگو که دست از تبلیغ آئین خود بردارند.
اسید نیز با چهرهای خشمگین و شمشیری برهنه سر راه آنها را گرفت و سخنان سعد را با لحن شدید به آنها گفت.
مصعب بن عمیر -که روش تبلیغ را از پیامبر گرفته بود- به وی گفت: ممکن است لحظهای بنشینی تا با هم گفتوگو کنیم؟ هر گاه موافق میل شما نباشد، ما از همان راهی که آمدهایم برمیگردیم.
خشم اسید فرو نشست. مصعب آیاتی از قرآن را تلاوت نمود. اسید با شنیدن آیات از خود بی خود شد و همان دم اسلام آورد.
هنگامی که اسید بازگشت، سعد بن معاذ برای مقابله با آنها رفت؛ اما همین جریان برای او نیز رخ دارد. در برابر منطق قوی و محکم و بیانات جذاب و شیرین مصعب به زانو در آمد و مسلمان گشت.
سپس نزد قوم خود رفت و اسلام آوردن خود را اعلام کرد. قومش نیز به پیروی از او مسلمان شدند.
زمانی که پیامبر برای تصاحب کاروان
قریش حرکت کرد، پرچمی را به دست
علی بن ابیطالب و پرچم دیگر را به دست مصعب بن عمیر داد. (این حرکت بعداً به
جنگ بدر منتهی شد).
مصعب بن عمیر در
جنگ احد به شهادت رسید.
منابع :
قاموس الرجال، ج 10، ص 87؛
فروغ ابدیت، ج 1، ص 41، ص 413، 414؛