بنابر این نظریه جامعه مرکب حقیقی همانند مرکبات طبیعی نیست ، اما مرکب صناعی هست ، و مرکب صناعی خود نوعی مرکب حقیقی است هر چند مرکب طبیعی نیست .
مرکب صناعی مانند یک ماشین که یک دستگاه مرتبط الاجزاء است . در مرکب طبیعی اجزاء ، هم هویت خود را از دست میدهند و در " کل " حل میگردند و همبالتبع و بالجبر استقلال اثر خود را ، اما در مرکب صناعی ، اجزاء هویت خود را از دست نمیدهند ، ولی استقلال اثر خود را از دست میدهند . اجزاء به گونهای خاص با یکدیگر مربوط میشوند و آثارشان نیز با یکدیگر پیوستگی پیدا میکنند و در نتیجه آثاری بروز میکند که عین مجموع اثر اجزاء در حال استقلال نیست .
مثلا یک اتومبیل اشیاء و یا اشخاص را با سرعت معین از محلی به محل دیگر منتقل میکند ، در حالی که این اثر نه به جزئی خاص تعلق دارد و نه مجموعه آثار اجزاء در حال استقلال و عدم ارتباط است . در ترکیب ماشین همکاری و ارتباط و پیوستگی جبری میان اجزا هست ، ولی محو هویت اجزاء درهویت کل در کار نیست بلکه کل ، وجودی مستقل از اجزاء ندارد ، کل عبارت است از مجموع اجزاء بعلاوه ارتباط مخصوص میان آنها .
جامعه نیز چنین است . جامعه از نهادها و تأسیسات اصلی و فرعی تشکیل شده است . این نهادها و افرادی که این نهادها به آنها وابسته است همه به یکدیگر وابسته و پیوستهاند . تغییر در هر نهادی ، اعم از نهاد فرهنگی ، مذهبی ، اقتصادی ، سیاسی ، قضایی ، تربیتی موجب تغییراتی در نهادهای دیگر است و زندگی اجتماعی به عنوان یک اثر قائم به کل ماشین اجتماع پدید میآید بدون آنکه افراد در کل جامعه ویا نهادها در شکل کلی جامعه هویت خود را از دست بدهند .
این نظریه اصالةالفردی است ، برای جامعه به عنوان یک کل و برای ترکیب افراد به عنوان یک ترکیب واقعی ، اصالت و عینیت قائل نیست ، ولی این نظریه رابطه افراد را نوعی رابطه اصیل و عینی شبیه رابطه فیزیکی میداند . مطابق این نظریه جامعه در عین اینکه وجود مستقل از افراد ندارد و تنها افرادند که وجود عینی و حقیقی دارند ، ولی نظر به اینکه افراد و اجزای جامعه مانند اجزای یک کارخانه و یک ماشین وابسته به یکدیگرند و در یک رابطه علی و معلولی مکانیکی آثار و حرکاتشان به یکدیگر گره خورده است ، افراد سرنوشت مشترک دارند و جامعه ، یعنی این مجموعه مرتبط الاجزاء ، از نظر رابطه خاص علی و معلولی مکانیکی که میان اجزایش برقرار است شناختی مستقل از شناخت هر یک از اجزاء دارد .
کتاب جامعه و تاریخ
نویسنده شهید مطهری
صفحه25