«عبدالله بن مسلم بن عقیل»، فرزند رقیه، دختر
امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
در روز عاشورا بعد از
حضرت علی اکبر برای میدان رفتن از
امام حسین علیه السلام رخصت گرفت. امام فرمود:« هنوز از شهادت
مسلم زمانی نگذشته و مصیبت او از خاطرها پاک نشده است. به تو رخصت می دهم که دست مادر پیر خود را بگیری و جان به در ببری.»
عبدالله پاسخ داد:« پدر و مادرم فدای تو باد! من کسی نیستم که زندگانی دنیای پست را بر حیات جاودانی برگزینم. تقاضای من است که جان ناقابلم را برای جانفشانی در پیشگاهت بپذیری.»
او در روز عاشورا چنین رجز خواند:« امروز پدرم مسلم را ملاقات خواهم کرد، با آن گروه که بر دین
پیامبر خدایند.»
او در سه حمله پی در پی، 98 نفر از سپاه
کوفه را به هلاکت رساند، آن گاه مردی به نام «عمرو بن صبیح» تیری به سوی او پرتاب کرد. عبدالله بن مسلم که به سوی او می تاخت، وقتی دید پیشانی او را نشانه گرفته، دست بر پیشانی خود نهاد تا تیر به پیشانی اش نخورد، ولی تیر، دست او را به پیشانی اش دوخت و نتوانست دست خود را جدا کند.
در این هنگام عمرو بن صبیح نیزهی خود را به قلب او فرو برد و او را به شهادت رساند.
منابع:
- ابصار العین، ص 50.
- ناسخ التواریخ، ج 2، ص 317 »
مراجعه شود به: