در زمان حکومت
حضرت علی علیه السلام مردی از
قبیله بنی اسد را برای اجرای حد الهی دستگیر کردند و نزد امام علی علیه السلام بردند. افراد قبیله آن مرد جمع شدند تا میانجی شوند و از
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام خواستند تا برای
شفاعت نزد امام علی علیه السلام، آنها را همراهی کند.
امام مجتبی به آنها فرمود:« خودتان نزد امام بروید. او خودش بهتر میداند چه کند.»
آنها نزد حضرت علی علیه السلام رفتند و از او درخواست کردند شخص مجرم را مورد عفو قرار بدهد.
امام علی به آنها فرمود:« اگر برآوردن خواستهتان در اختیار من باشد، برایتان انجام خواهم داد.»
آنها نیز به این خیال که به خواسته خود رسیدهاند، از نزد امام بیرون رفتند. امام حسن علیه السلام از آنها پرسید:« چه شد؟ » گفتند:« به خواسته خود رسیدیم.» و ماجرای دیدار خود را با امام باز گو کردند.
امام مجتبی علیه السلام به آنها فرمود:« اگر امام بر رفیق شما تازیانه بزند و
حد الهی را جاری کند چه میکنید؟»
آنها اعتنایی به سخن امام مجتبی علیه السلام نکردند.
اما عاقبت، امام علی علیه السلام، حدّ را بر شخص مجرم جاری کرد و آنگاه به افراد قبیله او فرمود:« به خدا سوگند، این کار (اجرای حد) در اختیار من نبود تا به خاطر شما انجامش ندهم.»
منابع:
- بحارالانوار، ج 41، ص 9 ------ مناقب