شاید افراد ظاهربین تصورشان این باشد که اگر عمل انسان خوب باشد چه فرقی میکند نیت او هر چه میخواهد باشد. این افراد سخت در اشتباهند زیرا اولاً هر عملی دارای دو نوع تأثیر است، تأثیری در خود انسان میگذارد و تأثیری در بیرون.
ریاکار با عمل خود درون خود را ویران میسازد و از مقام والای توحید دور میشود و در قعر دره شرک پرتاب میگردد، مردم را وسیله عزت و احترام خود میبیند و قدرت خدا را به دست فراموشی میسپارد و این ریاکاری که نوعی بتپرستی است سر از مفاسد بیشمار اخلاقی در میآورد.
ثانیاً از نظر عمل بیرونی و خدماتی که به ظاهر انجام داده و قصد او تظاهر و ریا کاری بوده جامعه نیز دچار خسارت میشود چرا که سعی او این است که ظاهر عملش را درست کند و اهمیتی به باطن عمل نمیدهد و چه بسا این امر سبب میشود که آن اسباب رفاه تبدیل به اسباب عذاب برای مردم گردد و لطمههای جبران ناپذیری از آن ببینند.
به عبارت دیگر هنگامی که جامعهای عادت به ریاکاری و تظاهر کند همه چیز او از محتوا تهی میشود،
فرهنگ و
اقتصاد و سیاست و بهداشت و نظم و نیروهای دفاعی همه تو خالی و تهی میگردد و همه جا به ظاهر سازی قناعت میکنند، دنبال خیر و سعادت جامعه نیستند بلکه به سراغ چیزی میروند که ظاهر جالبی داشته باشد و این طرز کار، ضربات هولناکی بر جامعه وارد میکند که بر هوشمندان مخفی و پنهان نیست.
راه مبارزه با ریا کاری، مانند همه اخلاق و اعمال مذموم و ناپسند، دو چیز است:
نخست توجه به علل و ریشههای آن برای خشکانیدن و نابود کردن آنها
مطالعه در پیامبرهای آن برای آگاه شدن از عواقب در ناکسی که در انتظار آلودگان به این اخلاق مذموم است.
گفتیم ریشه ریا همان «شرک افعالی» و عدم توجه به حقیقت توحید است اگر پایههای توحید افعالی در درون جان ما محکم شود و بدانیم عزت و ذلت و روزی و نعمت به دست خداست و دلهای مردم نیز در اراده و اختیار اوست هرگز به خاطر جلب رضای این و آن اعمال خود را آلوده به ریا نمیکنیم! اگر به یقین بدانیم کسی که با خداست همه چیز دارد، و کسی که از او جداست فاقد همه چیز است
«ان ینصرکمالله فلا غالب لکم و ان یخذلکم فمن ذاالذی ینصرکم من بعده»
اگر خداوند شما را یاری کند هیچ کس بر شما غلبه نخواهد کرد و اگر دست از یاری شما بر دارد هیچ کس نمی تواند شما را یاری کند!»
و اگر به این حقیقت قرآنی توجه کنیم که تمام عزت نزد خدا و به دست خداست:
« ایبتغون عندهم العزه فان الغرهلله جمیعاً»
«آیا کسانی که با دشمنان خدا طرح دوستی میریزند و میخواهند عزت و آبرو نزد آنها کسب کنند، با این که همه عزتها از آن خداست»
بعضی از علمای اخلاق گفتهاند ریشه اصلی ریا کاری حب جاه و مقام است که اگر آن را تشریح کنیم به سه اصل باز میگردد:
علاقه بر ستایش مردم
فرار از مذمت و نکوهش آنها
طمع ورزیدن بر آنچه در دست مردم است
سپس مثالی برای آن در مورد جهاد فی سبیلالله میزنند که انسانی گاه بر جهاد می رود برای این که مردم از شجاعت و قهرمانی او سخن بگویند، و گاه به جهاد میرود تا او را به ترس و جبن متهم نسازند، و گاه به خاطر به چنگ آوردن غنائم جنگی قدم در میدان میگذارد! تنها کسی میتواند از جهادش بهره بگیرد که برای عظمت آئین حق و دفاع از دین خدا پیکار کند.
ریا همچون آتش سوزانی است که در خرمن اعمال انسان میافتد و همه را خاکستر میکند؛ نه تنها عبارات و طاعات انسان را بر باد میدهد بلکه گناه عظیمی است که مایه روسیاهی صاحب آن در دنیا و آخرت است. توجه به این حقایق، اثر باز دارنده مهمی بر ریاکاران دارد.
این نکته نیز قابل توجه است که پنهان کردن نیتهای آلوده به ریا، برای مدت طولانی ممکن نیست، و ریاکاران غالباً در همین دنیا شناخته و رسوا میشوند و از لابهلای سخنان و رفتار آنها آلودگی نیت آنها فاش میشود، و ارزش خود را نزد خاص و عام از دست میدهند، توجه به این معنی نیز اثر بازدارنده مهمی دارد. ولی این به آن معنا نیست که از شرکت در نماز جمعه و جماعت و مراسم حج و اعمال دستهجمعی دیگر خود داری نماید که آن نیز ضایعه بزرگی است.