در
روز عاشورا، پس از اینکه یاران امام علیه السلام یکی پس از دیگری مبارزه کردند تا به فیض شهادت نایل آمدند، نوبت به فداکاری
اهل بیت علیهم السلام رسید.
علی اکبر اولین نفر از
بنی هاشم بود که برای جانفشانی به میدان رفت.
امام حسین علیه السلام به محض این که علی اکبر از او اجازه رفتن به میدان گرفت، به او اجازه فرمود، آنگاه نگاهی از سر مهر به او انداخت، سر خود را به زیر افکند، اشک در چشمان مبارکش حلقه زد،
انگشت اشارهی خود را به سوی آسمان بالا برد و گفت:« خدایا گواه باش، جوانی را برای جنگ با کفار به میدان میفرستم که از نظر جمال و کمال و خلقوخوی، شبیهترین مردم به رسول توست و ما هر وقت مشتاق دیدار
پیامبر تو می شدیم، به صورت او نظر میافکندیم.
خدایا! برکات زمین را از آنها دریغ کن و جمعیت آنها را پراکنده ساز، در میان آنها جدایی افکن و امرای آنان را هیچگاه از آنان راضی مگردان، چرا که ما را دعوت کردند تا به یاری ما برخیزند و اکنون بر ما می تازند و از کشتن ما ابایی ندارند.»
سپس رو به
عمر بن سعد کرد و فریاد بر آورد:« خدا بستگانت را از تو جدا کند و هیچ کار را بر تو مبارک نگرداند، بر تو کسی را بگمارد که بعد از من، سرت را در بستر از تن جدا کند و نسلت را قطع کند، که تو نزدیکی و خویشاوندی من با رسول خدا را نادیده گرفتی.»
سپس با صدای بلند این آیه را تلاوت کرد:«
ان الله اصطفی اوم و نوحاً و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین ذریةً بعضها من بعض والله سمیع العلیم » _سوره آل عمران، (آیه 33 و 34)
(خداوند
آدم و
نوح و آل
ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد. آنها دودمانی بودند که بعضی از آنان (از نظر پاکی و تقوا و فضیلت) بر بعضی دیگر برتری داشتند و خداوند شنوا و داناست.)
در این هنگام علی اکبر خروشید و به میدان رفت و بر سپاه کوفه حمله کرد.
منابع:
- قصه کربلا، ص 331.
- نفس المهموم، ص 37.
مراجعه شود به: