عقیل بن ابی طالب، فرزند
ابوطالب و
فاطمه بنت اسد و از تبار
بنی هاشم به شمار می آید. ابوطالب دارای چهار پسر به ترتیب به نام های
طالب، عقیل،
جعفر و
علی علیه السلام بود که فاصله هر یک ده سال بود. بنابر این عقیل بیست سال از علی علیه السلام بزرگتر بوده است.
گویند عقیل در نزد ابوطالب بسیار محبوب بود و از این رو رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز به وی علاقه داشت.
عقیل در
جنگ بدر با اکراه و اجبار
قریش حضور یافت و به دست مسلمانان اسیر شد و چون خود چیزی نداشت، با فدیه
عباس بن عبدالمطلب آزاد شد و به مکه بازگشت.
عقیل پس از
صلح حدیبیه با میل خود به مدینه هجرت کرد و اسلام آورد و همراه برادرش جعفر بن ابیطالب در
جنگ موته شرکت کرد. وی آگاهی گستردهای از قبایل عرب و تاریخ و وقایع گذشته آنان داشت و به
علم انساب مسلط بود.
به هنگام اقامت امام علی علیه السلام در کوفه به آن شهر سفر کرد؛ ولی به علت کهولت سن در هیچ یک از جنگهای
جمل،
صفین و
نهروان شرکت نکرد.
از
امام کاظم علیه السلام روایت است که فرمود:" امام علی علیه السلام در یکی از خطبه هایش درباره عدم قیام خود در عصر غاصبان خلافت فرمود: « از بستگانم آنان که در دین یاورم بودند (همانند
حمزه و جعفر) رفتند و آن گاه من بودم و دو پناهنده قریب العهد به جاهلیت: عباس و عقیل!
داستان هایی شیرین و بهیادماندنی از دیدارهای عقیل با امام علیه السلام و نیز از ملاقاتهای عقیل با
معاویه در دست است که از آن جمله
حدیث محماة و آهن تفتیده است و نیز ماجرای زیر از داستانهای شگفت عقیل است:
ابن ابی الحدید معتزلی میگوید: در
عصر خلافت علی علیه السلام، برادرش عقیل به امید فراوان از مدینه راهی
عراق شد.
علی علیه السلام از او استقبال شایانی به عمل آورد و به هنگام شام، نان و نمک -که غذای همیشگی او نیز بود- بر سر سفره آورد. عقیل که شگفت زده شده بود، گفت: غذا همین است؟ فرمود: آری، نعمت خداوند است؛ مگر چه نقصی دارد؟! عقیل گفت: این خلافت تو سودی به من ندهد. بدهی من چهار هزار درهم است. آن را به من بده تا به مدینه بازگردم.
فرمود: این مقدار ندارم. باید صبر کنی تا اول ماه از سهمیه بیت المال -که چهار هزار درهم است- به دستم برسد و از هزینه خانواده نیز کسر کنم و به تو بدهم.
عقیل گفت:
بیت المال در دست توست. باز میگویی نداری؟ فرمود: آن امانت مسلمین در دست من است.
عقیل که وضع را چنین دید از علی علیه السلام خواست که به وی رخصت دهد تا نزد معاویه رود!
گویند عقیل در اواخر عمر نابینا شد و در بصره اقامت گزید و در یکی از سفرهای خود در سال 50 قمری در
شام بدرود حیات گفت و همان جا دفن شد.
منابع:
قاموس الرجال، ج 7، ص 226؛
بحارالانوار، ج 42، ص 121؛
اسدالغابه، ج 4، ص 63؛
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید