عبیدالله بن حر جعفی مردی شجاع و از هواداران
عثمان بن عفان بود. هنگامی که عثمان کشته شد، عبیدالله گفت: خداوند می داند که من عثمان را دوست دارم و حتماً او را یاری خواهم کرد، اگر چه مرده باشد. بنابراین به
معاویه پیوست و در
جنگ صفین در شمار سپاهیان او جنگید.
نقل شده که او زنی در
کوفه داشت. وقتی اقامتش نزد معاویه طول کشید گمان کردند که کشته شده است و لذا همسرش با شخصی به نام عکرمه ازدواج کرد. این خبر به عبیدالله رسید و به کوفه آمد و به
امام علی شکایت عکرمه را کرد.
امام فرمود: ظاهرت علینا عدونا. ترجمه: تو دشمن ما را بر ضدّ ما کمک کردی.
عبیدالله گفت: آیا این امر، مرا از عدل تو محروم می کند؟
امام فرمود: هرگز، سپس ماجرا را شنید و حکم فرمود که همسرش به او بازگردانده شود. اما همسرش از عکرمه آبستن بود، امام فرمود که بچه متعلق به عکرمه است و زن متعلق به عبیدالله.
عبیدالله پس از شهادت امام علی به کوفه رفت هنگامی که
امام حسین به سمت کوفه حرکت کرد او از کوفه بیرون آمد تا با ایشان مواجه نشود. اما در نزدیکی
کربلا با ایشان مواجه شد و حضرت او را به یاری خود دعوت نمود، اما او دعوت حضرت را رد کرد. حضرت به او فرمود: پس از اینجا دور شو که هر کس صدای یاری خواستن ما را بشنود و به کمک ما نشتابد، در جهنم است.
هنگامی که
مصعب بن زبیر خروج کرد به او پیوست و در جنگ با
مختار ثقفی در سپاه مصعب بود.
اما مصعب از وی ترسید و زندانی اش ساخت. پس از مدتی عبیدالله با وساطت عده ای آزاد شد و خشمگین از نزد مصعب رفت.
پس از آن عبیدالله به جمع آوری سپاه پرداخت و سیصد تن جنگجو را گرد آورد. تکریت را تصرف و به
کوفه حمله کرد و کار را بر مصعب بن زبیر دشوار ساخت. سر انجام عده ای از سپاهیانش متفرق گشتند و او از بیم اسیری در سال 68 هجری قمری خود را به
فرات انداخت و غرق شد.
منابع:
قاموس الرجال، ج 7 ص 63 / لغت نامه دهخدا