عبدالله، فرزند
امام صادق علیه السلام، پس از شهادت پدرش، چنین روایتی از قول پدرش خواند: «
امامت هر امام به پسر بزرگ او منتقل می شود.» و با این روایت گروهی به او گرویدند. جمع فراوانی از آنها، در همان روزهای نخست، بیاساس بودن ادعای او را دریافتند و از وی جدا شدند.
عبدالله پاهایی پهن و عریض داشت و به این جهت او را عبدالله افطح (پاصاف) مینامیدند. برخی دیگر به دلیل داشتن سر پهن و عریض به او چنین لقبی داده بودند.
پس از امام ششم، گروهی که به امامت او اعتقاد پیدا کردند «فطحیه» نام گرفتند.
عقاید فطحیه شبیه عقاید
مرجئه* بود: آنان درباره حقانیت
امام علی علیه السلام و
عثمان سکوت میکردند و هیچ موضعی نمیگرفتند و عملاً حدیث شریف
رسول خدا را (
علی مع الحق والحق مع علی ) نادیده میگرفتند.
امام صادق علیه السلام بر اساس روایتی او را «مرجئی کبیر» نامید. به هر حال عبدالله از سلامت فکر و عمل برخوردار نبود و امام صادق علیه السلام قبل از شهادت، خطر ادعای امامت او را به فرزندش،
موسی بن جعفر، گوشزد و تاکید کرده بود که با وی درگیر نشود؛ زیرا بر اساس همین ادعای دروغ، عمری بسیار کوتاه خواهد داشت. همین گونه هم شد و عبدالله پس از پدر بزرگوارش بیش از نه روز زنده نماند.
- مرجئه گروهی از اهل سنت بودند که میگفتند گناه برای افراد باایمان ضرر ندارد و خداوند عقاب بندگان را تاخیر انداخته است.( «ارجاء» به معنی تاخیر است.)