شیخ جنید
«851 - 864 ق / 1447 - 1460 م»
پس از وفات
سلطان ابراهیم، پسرش شیخ جنید اهداف پدر را دنبال کرد. وى که از سوى مریدان، مرشد کامل و صاحب سجاده ولایت خوانده مىشد، موقع را براى این خروج که مریدانش از مدتها پیش طالب آغاز آن بودند، مناسب یافت. در این میان، ناخرسندى عمویش جعفر که ظاهرا" خود را براى تصدى این مقام اولى مىدانست، هرچند وى را براى پرهیز از درگیرى با جهانشاه قراقویونلو، به ترک اردبیل تشویق و الزام نمود، اما به شیخ جنید در تهیه مقدمات اسباب این خروج کمک کرد.
شیخ جنید چندى در سوریه، طرابوزان و سایر بلاد عثمانى سر کرد و سرانجام با جمع مریدانش که حدود پنج هزار نفر مىشدند، در نواحى آمد به اوزون حسن، سرکرده
آق قویونلو پیوست «816 ق / 1457 م». اوزون حسن، خواهر خود
خدیجه بیگم را به عقد ازدواج شیخ جنید جوان درآورد و حتى به او اجازه داد، تا در قلمرو آق قویونلو از جانب خود خلفایى براى نشر دعوت و تعلیم طریقت صفوى گسیل دارد.
شیخ جنید، چندى بعد براى زیارت مقبره اجدادى به اردبیل بازگشت، اما کثرت مریدانش که در بیرون ضهر خیمه زده بودند، موجب ترس و توهم جهانشاه قراقویونلو و عموى خود شیخ جعفر شد.
شیخ جنید، چون جهانشاه و جعفر را بر ضد خویش متحد دید، ادامه اقامت در شهر اجدادى خود را مشکل یا بى فایده یافت؛ پس از اردبیل بیرون و با عدهاى انبوه از صوفیان و جان نثاران خویش به قصد جهاد با «کفار» چرکس عازم قفقاز شد. اما شروانشاه خلیل سلطان که عبور شیخ از قلمرو خود را مایه تنزل قدرت خویش و مغایر با امنیت ولایت شروان مىدید، اجازه عبور به شیخ را نداد.
شیخ جعفر، عموى جنید هم طى نامهاى محرمانه که به
شروانشاه نوشت او را به شدت از احتمال سوء قصد توسط جان نثاران شیخ جنید ترساند. حتى جهانشاه هم در این باره وى را به مقاومت در مقابل
شیخ صوفى تشویق کرد. بالاخره در جنگى که روى داد، جنید کشته شد «864 ق / 1460 م» و جانبازیهاى دلیرانه صوفیان براى ادامه جهاد، در مقابل سرسختى شروانشاه متوقف گردید. پس از شیخ جنید، پسر او شیخ حیدر، جانشین پدر شد.