شورش افغانهاى غلجایى
«1113 ق / 1701 م»
شاه سلطان حسین حدود سال 1106 ق / 1695 م، شاه نواز خان گرجى را حاکم
قندهار کرد. وى که بعدها لقب گرگین خان گرفت، موجبات عصیان افاغنه را فراهم و انقراض دولت صفوى را تسریع کرد.
پس از مأموریت یافتن گرگین خان به
هرات، این مرد که از کفایت هم بى بهره نبود، به علت ظلم و ستم فراوان نسبت به مردم آن دیار، طایفه افغانان غلجایى را که در حدود قندهار ساکن بودند، به ستوه آورد و ایشان شکایت به شاه سلطان حسین بردند. اما چون دسترسى به شاه که همه وقت در اندورن و حرم سرا به سر مىبرد و با زنان و خواجه سرایان معاشر بود، امکان نداشت، کارگزاران گرگین خان هم نمىگذاشتند تظلمات اهل قندهار به گوش شاه برسد، روز به روز، کار نارضایتى عموم مردم قندهار بالا مىگرفت و دامنه تعدیها و تجاوزهاى گرگین خان هم توسعه مىیافت. عاقبت میر ویس غلجایى، کلانتر قندهار به
اصفهان آمد که شاه را از حقایق آن دیار آگاه سازد، اما به تحریک گرگین خان و اعوان گرجى شاه، وى را به دولتخانه راه ندادند و مدتى هم در بازداشت به سر برد تا آن که اجازه سفر به مکه گرفت و به عزم زیارت از اصفهان بیرون آمد.
پس از مراجعت میر ویس از مکه به اصفهان، اوضاع دربار صفوى را آشفتهتر از گذشته دید و چون در این ایام عدهاى از تجار و فرستادگان پطر کبیر در اصفهان مقیم بودند، میر ویس با ایشان وارد مذاکراتى شد. آن جماعت هم، میر ویس خان را به شوراندن افاغنه قندهار بر ضد ایران تحریک کردند. میر ویس در اصفهان شایعه کرد که پطر کبیر عازم تسخیر گرجستان و
ارمنستان است و گرگین خان هم با او هم پیمان شده. با این این تدبیر، موفق شد که از طرف دربار بار دیگر به کلانتر قندهار روانه شود و حرکات گرگین خان را تحت نظر بگیرد.
در مراجعت به قندهار، گرگین خان در صدد آزار و توهین میر ویس برآمد و از او دخترش را خواستگارى کرد! میر ویس هم دخترى را به جاى دختر خویش نزد گرگین خان فرستاد و به
ظاهر روابطى دوستانه برقرار نود. در 1113 ق / 1701 م، میر ویس، گرگین خان را به
باغى دعوت کرد و در آنجا به قتلش رساند. سپس افغانهاى غلجایى را به وسیله فتواهایى که در ضمن سفر حج، از علماى
اهل سنت، دایر بر وجوب قیام و جنگ با شیعیان گرفته بود، علیه پادشاه ایران برانگیخت، در این کار، اورنگ زیب، پادشاه
هند نیز او را تحریک و تشویق مىکرد.
پس از رسیدن خبر قتل گرگین، شاه سلطان حسین، برادر زاده کیخسرو خان را به سرکوبى میر ویس فرستاد و او قندهار را در محاصره گرفت. با این که محصورین حاضر به تسلیم شدند، کیخسرو خان از روى سفاهت و نادانى، به دعوت ایشان پاسخ مساعد نداد، تا آن که با وجود داشتن بیست و پنج هزار سپاهى، مغلوب و مقتول شد. این پیشامد بر جسارت میر ویس و غلجاییان افزود، به طورى که دیگر سرداران صفوى را هم که به قصد تسخیر قندهار آمده بودند، شکست داد و خود حاکمیت قندهار را در دست گرفت.