شاه صفى،و دیگر جانشین شاه عباس
شاه صفى جانشین شاه عباس که به هنگام سلطنت هجده سال بیش نداشت و عمرى در حرم خانه شاهى سپرى کرده بود، نامناسبترین جانشین براى فرمانرواى لایقى چون شاه عباس بود. به هر حال وقتى مرگ عاجل یا سم قاتل به حیات او پایان داد (صفر 1052 ق / مه 1642 م)، سلطنت به پسر خردسالش عباس رسید که شاه عباس دوم خوانده شد. وى که به اقتضاى کودکى، سالها محبوس حرمسرا مانده بود، به آسانى نمى توانست از تاثیر محیط حرم و رویاهاى آن فاصله بگیرد. با این حال به مجرد آنکه خود را از امر و نهى اطرافیان آزاد دید به اقتضاى فقدان تعادل در کردارش که ناشى از کم تجربگى او بود، دست به افراط و تفریط زد که اغلب جنبه نمایشى و خودنمایى داشت. از یکسو تخفیف مالیاتى قابل ملاحظهاى داد که موجب خرسندى عام شد و از سوى دیگر با قتل ساروتقى اعتمادالدوله وزیر پدرش، دربار خود را از یک شخصیت کاردان و وفادار محروم ساخت، با این حال در مقایسه با سلطنت پدرش، وى عاقلانه، بالنسبه متعادل، و تا حد زیادى موفق از کار درآمد. شاه عباس دوم به مدت بیست و پنج سال سلطنت کرد تا آنکه در ربیع الاول 1077 ق / سپتامبر 1666 م درگذشت و پسرش
صفى میرزا به عنوان شاه صفى دوم بعدها
شاه سلیمان بر جاى او نشست. دوران فرمانروایى این پادشاه، همچون جدش شاه صفى اول، دورهاى از بى ثباتى، بى رحمى و خشونت را رقم زد. وى حتى از صفات برجسته محدودى هم که پدرش
شاه عباس دوم داشت بى بهره بود و بیشتر به جدش، شاه صفى اول که جنون جنایت داشت، شبیه بود. به امور مملکت به کلى بى اعتنا بود و از ملک و دولت چیزى بیش از آسایش خود و امکان ادامه عیشهاى بى بنیاد، چیزى طلب نمى کرد. وى با هیچ کشورى پیمان نبست و یا هیچ کشورى هم وارد جنگ نشد. سلطنت
شاه صفى دوم -
شاه سلیمان - نزدیک به بیست و نه سال طول کشید و ایران را به شدت دچار فقر، رکود و انحطاط کرد. هر چند این امر مانع از آن نشد که شاعران و مجیزگویان دربارى، وى را سلیمان ثانى نخوانند و کفایت و درایت وجود او را نستایند. آخرین سلیمانى هم که او را ثانى وىمىخواندند، در پایان سلطنت خود کمتر از او، فقر و بى رسمى و بى عدالتى باقى نگذاشته بود و فقط پندار عوام و اعتقاد روساى آنها از وى مظهرى کمال از یک فرمانرواى مقتدر تراشیده بود