کدون ختم یک زنجیره پلیپپتیدی که نهایتاً در یک ژن قرار دارد، میتواند اثر بارزی بر روی ژنهای دیگر اپرون فوق داشته باشد، بطوریکه ژنهای مزبور حتی در صورت عدم وجود کدون ختم دیگر، کمتر بیان خواهند شد. تداخل فوق که در اثر وجود یک علامت ختم ترجمه قبل از شروع یک ژن دیگر رخ میدهد، بنام قطبیت ژنتیکی خوانده میشود و علت آن ختم سنتزRNA در اثر توقف ترجمه است. عامل موثر در این مورد فاکتور ختم رونویسی یعنی فاکتور
(رو rho=)است .این موضوع با استفاده از جهشهایی که از قطبیت جلوگیری میکنند،نشان داده شده است. بدین ترتیب مسلم است که هر گونه جهش در ژن «رو» که باعث کاهش فعالیت پروتئین
شود، مانع قطبیت میگردد. با اتصال پروتئین «رو» بهRNA پلیمراز در حال رونویسی، عمل ریبوزومهایی که همانRNA را ترجمه میکنند، متوقف میشود. رسیدن ریبوزوم بیک کدون ختم باعث میشود کهRNA در معرض اتصال به فاکور «رو» قرار گیرد. بدیهی است هر چه فاصله کدون بیمعنی و محل اتصال جدید ریبوزوم بیشتر باشد، احتمال عمل «رو» و قطبیت بیشتر میشود. بنظر میرسد که قطبیت باعث جلوگیری از رونویسی بیهوده بوسیله سلول میگردد. برای مثال در شرایط گرسنگی که سلول قادر به سنتز پروتئین کافی نیست اهمیت این مکانیسم بیشتر مشخص میشود.
با وجودیکه «رو» میتواند به هر قسمتRNA در حال رونویسی که بوسیله ریبوزوم پوشیده نشده و یا دارای ساختمان ثانویه باشد، متصل شود، ولی نمیتواندRNA پلیمراز را درست در هر جایی ازDNAمتوقف نماید. بلکه جایگاههای معینی وجود دارد که RNA پلیمراز مکث میکند و در نتیجه پروتئین «رو» امکان آزاد ساختن RNA را مییابد. بنابراین سنتزRNA در جایی که کدون بیمعنی در توالی در حال ترجمه وجود دارد متوقف نمیشود، بلکه بعد از کدون بیمعنی یعنی در توالی ختمRNA، توقف صورت میگیرد.
با توجه به اینکه اکثر ژنهای با اندازه متعارف دارای توالی ختم وابسته به «رو» هستند، گفته میشود باید سیستمی وجود داشته باشد که از ختم با واسطه «رو» در ژنهایی که RNAهایی غیر ازmRNA(مانند ژنهایRNAهای ریبوزومی) را میسازند، جلوگیری نماید. شواهد نشان میدهد کهRNAپلیمراز به پروموترRNA ریبوزومی متصل و بتدریج حرکت کرده و از توالیهای ختم نیز گذر میکند. این امر موید تغییر آنزیم فوق است. بعبارت دیگر آنزیم بنحوی تغییر کرده است که میتواند بدون توقف از توالیهای ختم نیز عبور کند. با استفاده از فاژ لامبدا فاکتورهای اختصاصی که در ختم اپرونها نقش دارند، شناسایی شدهاند. فاژ لامبدا دو پروتئین ضد ختم میسازد که بطریقی باعث تغییر عملRNA پلیمرازی که رونویسی ژنهای آنرا بعهده دارد میشود. بعبارت دیگر پروتئینهای فوق مانع ختم با واسطه «رو» میشوند . شاید احتیاج لامبدا به پروتئینهای ضدختم، بدلیل تجمع ژنهای آن در چند اپرون واحد باشد. در اپرونهای فوق قطبیت طبیعی بوسیله قطعات ترجمه نشدنی یا توالیهایی که بمقدار ناچیزی ترجمه میشوند و باعث سنتز زودرسRNA میشوند صورت میگیرد.